دلیل این که اسم ما رو گذاشتن آدمیزاد، شاید به اعتقادی که در مورد خلقت بشر داریم برمیگرده. معتقدیم همه از نسل آدم و حوان. (قربون خودمون برم، از همون اول گفتن آدمیزاد، نه حوازاد. اصلا هم نگاهمون جنسیتزده نبوده!)
این از ما، ولی بقیهی آدمای دنیا رو نمیدونم. اسم گذاری روی بشر رو مثل یه کالا یه هر جونور دیگه انجام دادن. با یه لغت خودشونو خلاص کردن. هیچ کسی به چیزای پشت این اسم توجه نکرده. حتی درونش رو هم ندیده. هیچ آدمی به سادگی لغت "آدم" یا "بشر" یا "هیومن" یا هر لغت دیگه نیست؛ آدم بالا و پایین داره، زیر و رو داره، غم داره، شادی داره، گیجی داره، حسادت داره، همدردی داره...
اگه تا صبح هم بشمارم تموم نمیشه. برای هر کدوم از این حسهایی که اسم بردم هم یه نقاب داره؛ یا نقابش رو به جاش استفاده میکنه، یا عوامفریبی رو ترجیح میده و یه نقاب دیگه میزنه؛ مثلا غمگینه ولی نقاب شادی رو زده، یا حسودی کرده و به جاش نقاب دوستی چسبونده رو صورتش.
آدمی خیلی پیچیدهست. عین یه چمدون میمونه که توش همهچی درهم برهمه. کسی جز خودش نمیتونه داخل این چمدونو ببینه. یه وقتا حتی خودشو گیج میشه و نمیدونه چه خبره. خلاصهش اینکه، موجود عجیبیه ولی هر چی که هست فقط یه اسم نیست.