توی مغز یه کیسهای هست بهش میگن "ایده دون". به قیاس از نمکدون و گلدون ساخته شده. هر سوژهای که میبینی رو تبدیل به ایده میکنه، میریزه تو خودش.
هر وقت نیاز داری یه چیزی بنویسی، یه کاری انجام بدی یا یه حرفی بزنی، سر کیسه رو شل میکنه که دستای مغزت فرو بره توش و یه ایدهی تپل سوا کنه.
یه وقتا هم کاربردی نداره؛ یعنی نمیخواد که داشته باشه. یا سوژههاش کم شده، میترسه تموم شن. یا سر لج افتاده کرکره رو داده پایین.
حالا چند روزیه ایده دون منم کار نمیکنه. هی میخوام یه چیزی بنویسم، نوشتنم نمیاد. خودم اومدم سوژه بدم دستش، قبول نکرد. مثل عکس همین گله؛ آفتاب لب بوم داره، آفتابگردون داره، زندگی و نشاط داره، زنبور ویز ویزو داره ولی ایده دون بهش ناخنک نمیزنه که نمیزنه.
خلاصهی کلام اینکه با خودتون و مغزتون و ایدهدونتون مهربوون باشین که یه وقت قهر نکنه!