نه! هرگز این نیرو را دست کم نگیرید.
دوست داشتن در ظاهر لطیف و شکنندهست اما اگر در آن غرق شوید، خودتان خواهید فهمید که آنقدر قوی است که میتواند یک زندگی یا یک فکر را از آن خود کند.
نیروی دوست داشتن در خیلی از لحظات زندگی خودش را نشان میدهد؛ حتی همان فردی که از نظر همه بی احساس است، این گونه احساسش را بروز میدهد. فرض کنید کنارش در حال قدم زدن هستید. شما سمت چپ و نزدیک پیاده رو هستید و او سمت ماشینها و خیابان. این یعنی مراقبت، دوست داشتن و اهمیت دادن.
یا اصلا یک فرد درونگرا را در نظر بگیرید؛ همانی که شاید از تلفنی حرف زدن خوشش نیاید یا به جای آواز خواندن، ترجیحش این باشد که آن آهنگ را گوش دهد...او هم اگر نسبت به شما این نیرو را در قلبش داشته باشد، آن را به رختان خواهد کشید. مثلا با اینکه زبانی میگوید «اهنگ تولد مبارک نمیخونما» ولی برای اینکه بیشتر خوشحالتان کند، آن را برایتان میخواند:)
یا چون شما اهل تلفنی حرف زدن هستید، شده پاسخ کوتاه هم بدهد، یک ساعت با شما حرف میزند؛ دریغ از اینکه شاید دوست ندارد و دارد اذیت میشود اما این را به شما نمیگوید که مبادا ناراحتتان کند.
سراغ خانواده میروم. خیلی وقتها، حس کردهام که خانوادهام، مرا دوست ندارند اما وقتی کمی، فقط کمی به رفتارهایشان دقیقتر شدم، فهمیدم نه با زبانشان، بلکه با رفتارها و توجه هایشان *دوستت دارم* میگویند.
یک بار که با دوستم تلفنی حرف میزدم و صبحانه هم نخورده بودم، خواهرم بدون آن که به او بگویم، برای من هم یک لیوان اسموتی درست کرد یا یک بار، وقتی مادرم به مسافرت رفته بود، شارژ و پمادی که نیاز داشت را با خودش نبرد تا من لنگ نمانم:)
خیلی از آدمها، شاید کادو ندهند یا اصلا قربان صدقه نروند اما بی انصافیست اگر آنها را به بی احساسی یا دوست نداشتنمان متهم کنیم؛ چون فقط زبان دوست داشتنمان فرق میکند...همین