به نام خداوندگار احساس و اندیشه!
خانواده، بسترِ عشقی عمیق و، بیریاست
بکرِ مهرش، بهتر از: جامی عقیق و، پُربهاست
در دلش، گُل میکند، دللحظههای نابِ ناز
سبزهزارانِ نهانش، تا هماره، باصفاست
در رگش، جاری مدام امواجِ جان است و، نفس
موجِ دریاییِ آن، شورشگری، پرشور و ناست
با جنونِ جاذبه، گیراترین احساس را
مینماید بذل و نبضش، بزمِ رویای وفاست
جامِ دیوانِ دلش، سرشارِ شعرِ موجِ مِهر
کامِ قاموسِ لبش، گلواژهخوان و، جانسُراست
جان، جوان میگردد از: بیانتهای عاشقی
قلبِ خانه، بسترِ بستانِ عشق و، دلسَراست
حس به جان، میآید از: دستانِ شورانگیزِ شوق
نای خانه، میسراید، چامهای که: بس رساست
گر به دنبالِ محبّتهای نابی تو، بدان
مهرِ مادر؛ یا پدر، خود، پرتوی مهرِ خداست
ارزشِ دُردانهی نابو، سترگِ مهر را
قدر میداند دلی که: در رگش، خوبی، رهاست
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*