امروز صبح، با اشتیاقی کلی ذوق، راهی سفری به دل تاریخ معماری ایرانی شدم. مقصد من، بنای آجری زیبایی بود که قدمت آن به ۵۰ سال پیش میرسید. شنیده بودم که این بنا با استفاده از آجر قزاقی ساخته شده است و از ظرافت و زیبایی بینظیری برخوردار است.
همانطور که به بنا نزدیک میشدم، عظمت و شکوه آن من را مجذوب خود کرد. دیوارهای آجری که با ظرافت تمام چیده شده بودند، در نور خورشید میدرخشیدند و نقش و نگارهای زیبایی بر روی آنها خودنمایی میکردند.
با ورود به داخل بنا، گویی در گذر زمان به عقب سفر کرده بودم. حسی از نوستالژی و قدمت، فضا را احاطه کرده بود. آجرهای قزاقی نما که با ظرافت تمام در کنار هم قرار گرفته بودند، داستانهای زیادی برای گفتن داشتند.
تصور میکردم که میتوانم صدای گامهای معماران و بناهایی را که ۵۰ سال پیش در این مکان مشغول کار بودند، بشنوم. میتوانستم ذوق و سلیقه ی آنها را در انتخاب آجرها و چیدن آنها به وضوح ببینم.
هیچ کجای دنیا معمارانی با ذوق و سلیقه ایرانی ندارند، معماران ایرانی هنرمندان با ذوق و سلیقه اند
همانطور که در بنا قدم میزدم، به جزئیات آن دقت میکردم. قوسهای زیبا، طاقچههای ظریف و کاشیکاریهای هنرمندانه، همگی نشان از ذوق و سلیقه ی معماران آن زمان داشتند.
با خودم فکر میکردم که چه قدر خوب است که این بنای زیبا با وجود گذشت ۵۰ سال، هنوز سرپا و سالم باقی مانده است. این نشاندهنده ی کیفیت و استحکام آجر قزاقی است که در ساخت آن به کار رفته است.
در آن لحظه، احساس عمیقی از احترام و قدردانی نسبت به معماران و سازندگان این بنا پیدا کردم. آنها با خلاقیت و ظرافت خود، اثری ماندگار خلق کرده بودند که تا به امروز پابرجا مانده است.
آروزی من، مهسا معمار جوان و نو پا اینه که یک بنایی از خودم به جا بزارم که به عنوان میراث ملی ثبت بشه و صد ها سال این بنای آجری با معماری مهسا به جا بمانه
باازدید از این بنای آجری، تجربهای منحصر به فرد و فراموشنشدنی برای من بود. این بنا به من یادآوری کرد که چگونه میتوان با استفاده از مصالحی ساده و طبیعی، مانند آجر، شاهکارهایی خلق کرد که تا ابد باقی بمانند.
سخن پایانی
امروز ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ بماند به یادگار از مهسا معمار جوان نوپا که امروز یکی از زیباترین بناهای آجری را دیدم و بررسی کردم که چطور معماران ایرانی ۵۰ سال پیش همچین بناهایی را خلق میکردند.