در طول هشت سال جنگ تحمیلی، شاهد وجود یگان ها و نیروهای زیادی بودیم که در مقابل دشمن تا پای جان ایستادند و حماسه آفریدند: اما گردان ۱۵۱ پیاده دژ خرمشهر به یقین نخستین یگانی است که در آغاز جنگ این حماسه را رقم زد. این گردان در سال ۱۳۴۹ تاسیس شد که شامل ۵ گروهان بود و بخشی از پوشش نیروی زمینی ارتش از خط مرزی شلمچه تا طلاییه را برعهده داشت و برای انجام این ماموریت به ۳۲ پاسگاه تقسیم شد. پس از پایان جنگ ایران و عراق تا امروز، گردان ۱۵۱ دژ پیاده هنوز به دفاع از حریم کشور اسلامی ایران مشغول است.
پادگان دژ در شمال خرمشهر و شرق جاده اهواز-خرمشهر واقع شده است. این پادگان با استعداد یک گردان مستقل (گردان۱۰۱) وظیفه حراست از دژ های مرزی را برعهده داشت و در طرح های نظامی قبل از انقلاب پیشبینی شده بود که درصورت حمله عراق به خوزستان، دژهای مرزی با انجام عملیات تاخیری فرصت لازم را برای حضور لشکرهای نیروی زمینی ارتش فراهم آورند. به همین منظور در پادگان دژ که فرماندهی دژ های مرزی را نیز برعهده داشت، سلاح و مهمات کافی برای یک مقاومت ۴۸ ساعته ذخیره شده بود؛ اما پس از هجوم ارتش عراق از این تجهیزات استفاده بهینه نشد و درحالی که مدافعان خرمشهر در مضیقه شدید بودند سلاح و مهمات لازم در اختیار آنان قرار نگرفت. هنگام تاسیس این پادگان و ساخت دژهای سی و دو گانه، دولت عراق برای دستیابی به اهداف خود در منطقه احساس خطر کرده و با شکایت خود به مجامع بین المللی خواستار انحلال این گردان شد. دولت عراق تلاشهای زیادی را برای متقاعد کردن قدرتهای جهانی مبنی بر دست کشیدن ایران از این اقدام کرد، ولی به دلیل همدست بودن ایران با استکبار و قدرتهای جهانی در آن زمان کاری از پیش نبرد و در نهایت این دولت هم اقدام به ساخت دژهایی دقیقا روبهروی گردان ۱۵۱ نمود. از همین رو میتوان گفت که پادگان دژ موقعیت استراتژیک و مهمی در منطقه داشت. این پادگان در جنگ تحمیلی شدیدا برای هر دو طرف ایران و عراق مهم بود و مشاهده شد که مسئولین وقت ایران بارها برای سرکشی به پادگان دژ رفته و وضعیت را بررسی میکردند، اهمیت این پادگان برای عراق هم از پیگیری های مداوم نسبت به سقوط این پادگان و دعوت فرماندهان گردان برای پیوستن به رژیم بعث کاملا واضح بود است.
بخشی از خاطرات سرهنگ علی قمری آخرین بازماندهی گردان دژ
درگیری در کشتارگاه به شدت ادامه داشت. مجبور شدیم باز هم تقاضای کمک کنیم. در آن ساعات که همه رزمندگان و مدافعان در نقاط مختلف درگیر بودند، تعدادی از تکاوران نیروی دریایی و ژاندارمری و شهربانی به کمک ما آمدند. با این حال نتوانستیم عراقی ها را پس بزنیم و مجبور شدیم ساعات ۳:۳۰ نصف شب به مسحد جامع برگردیم. به این ترتیب ما هم ناخواسته به جمع نیروهای مسجد جامع اضافه شدیم. در مسجد جامع آب و غذایی به ما دادند و توانستیم حدود دو ساعت بخوابیم. دو ساعت خواب برای افرادی که چند روز است نخوابیده اند درمان بود.
سرهنگ علی قمری، قهرمان خرمشهر قهرمان ایران زمین و اسوه ارتش شب ۲۰ تیرماه به علت بیماری دار فانی را وداع گفت و به دیدار همرزمان شهید خود شتافت.