به نام خداوند نور و عشق
اگر بخواهم در مورد مسیر معنا و آگاهی و این که چه تأثیری روی من و زندگی من تا به الان داشته بنویسم باید این طور بگم که قبل از این که اصلاً من با آقای قورچیان و من حقیقی آشنا بشم و در کارگاهها شرکت کنم و یا بستههای آموزشی شون را تهیه کنم همیشه یکی از خواستههایی که از خدا داشتم و دعا میکردم و ازش میخواستم این بود که خدایا هیچ وقت من را به حال خودم رها نکن و دستم را ول نکن و فکر میکردم که خب این خواسته به این مفهوم است که من همیشه حالم خوب باشه، همیشه همه چیز در زندگی من مرتب پیش بره. همه چی اوکی باشه و به قول معروف همه چیز همیشه گل و بلبل باشه.
تا این که کمی قبل از این که با آقای فراز قورچیان آشنا بشم و در کارگاه شفای زخم شرکت کنم ، دقیقاً عکس همه این چیزهایی شد که فکر میکردم و انتظار داشتم. یعنی یک سطح بالایی از استرس و اضطراب برای من ایجاد شد که اصلاً نمیدونستم از کجا اومده یعنی نه این که نبوده ولی انگار تا اون موقع در لایههای خیلی عمیق من بوده که من نمیدیدمشون و حالا به لطف خدا نمایان شده بود که البته من اون زمان این را لطف خدا نمیدونستم. و در کنار اینها یک خشمی هم در من ایجاد شده بود که این خشم از اینجا شکل گرفته بود که وقتی میدیدم اطرافیانم (یعنی کسانی که بهم نزدیکتر لودند) یه رفتار نادرستی دارند یا حالا شاید از نظر من نادرست بود و اگر رفتارشون به هر شکل باعث آزاد و رنجش من میشد، من فکر میکردم اون آدم حتماً باید تغییر کند.
اصلاح بشود و اگر این اتفاق نمیافتاد من کلی حرص میخوردم و خشم زیادی در من شکل میگرفت. خلاصه همه اینها دست به دست هم داد تا اوضاع اون طوری که من دلم میخواست پیش نرفت و حال خوبی نداشتم و به خدا گله مند شدم که من از تو خواسته دیگهای داشتم اما بر عکسش شد. تو من رو رها کردی، تنها گذاشتی و ... در حالی که در اون شرایط این را نمیدانستم که خداوند دقیقاً داشته همان چیزی را که همیشه من ازش میخواستم برآورده میکرده ولی چون شرایطی که برای من پیش آمد مطابق میل من نبود فکر میکردم که من را رها کرده و تنهام گذاشته در حالی که اون داشت به من کمک میکرد به وسیله اون استرسها، اضطرابها، خشمهام و شاید خیلی چیزهای دیگه بیاره و حال بده و من رو بگذاره در مسیری که باید باشم.
در واقع مسیری که خداوند برای من میخواست نه من برای خودم. کمی بعد از این مدت کارگاه ها رو شرکت کردم که واقعاً یک اتفاق فوق العاده است که هر کسی لازمه توی زندگیش تجربه کند. آن چه که در این کارگاهها میگذرد و اون حس و حالی که در اون فضا برای هر کسی پیش میآید واقعاً وصف شدنی نیست. خیلی هر کسی باید حتماً خودش حضور داشته باشد و تمام تجربیات شگرف را از نزدیک ببیند و لمس کند. اگر برای دوستانی که هنوز فرصت شرکت در این کارگاهها را پیدا نکردن بخواهم از یکی از معجزات و موهبتهایی که در این کارگاه برای خودم و فکر میکنم برای همه کسانی که اون جا هستند اتفاق میافتد بگویم این است که اصلاً فرقی نمیکند که شما با چه شرایطی در این کارگاهها وارد میشوید ،آیا حال روحی خوبی را تجربه میکنید یا خیر ؟؟
ولی روز آخر که از کارگاه میخواهید بروید واقعاً احساس میکنیم تازه متولد شدهایم و خداوند یک روح تازه به ما میبخشد و همه یک پاکی و معصومیتی را در وجودشان حس میکنند که وقتی فکر و دیگه این که من روحم و درونم را خیلی بیشتر از قبل میشناسم و این استارتش از همون کارگاه توسط استاد فراز قورچیان زده شد. و به این درک رسیدم که روح من بخشی از خداوند و قدرت خداوند در وجود من هست که میتوانم ازش کمک بگیرم و میتونم باهاش صحبت کنم. و این که من الان حضور خداوند را بیشتر از قبل در زندگیام احساس میکنم.
و خیلی بیشتر از قبل شکرگزار و قدردانش هستم و همه این تغییرات و گشایشها را مدیون لطف خداوند هستم که من را در این مسیر قرار داد. و همین طور ممنونم از آقای فراز قورچیان و تمام بچههای من حقیقی که همیشه در این راه کنار ما هستند و وجودشان پر از مهر و عشق است. اما هنوز اول راهی هستم که شروع کردم و بازم باید برای نقصها و ایراداتم بیشتر تلاش کنم. و چیز دیگری که میخواهم بگویم این است که بودن در مسیر معنا و آگاهی اصلاً به این معنا نیست که ما دیگه هیچ مشکلی روبرو نمیشویم یا تحت تأثیر تنشها، استرسها و ... قرار نمیگیریم.
ولی یاد میگیریم در این مسیر با تمام مشکلات امیدمان را از دست ندهیم و میدونیم هر مشکلی یک چالش هست برای بزرگ شدن و رشد کردن ما که قدمی به جلو برداریم. امیدوارم روزی برسد که همه مردم با آگاهی این مسیر را انتخاب کنند و همه از برکت و گشایش و خیری که از طریق این مسیر وارد زندگیشان میشود برخوردار شوند.