یک روز به جای من باش
یه دختر ۲۲ ساله ی دانشجوی حقوق و ۲ ساله که به بی اختیاری ادرار دچار شده ام . اولین بار با دوستانم داخل بوفه دانشگاه نشسته بودیم که حس کردم خیس شدم .
ابتدا فکر کردم اشتباه میکنم و یا بخاطر گرما عرق کرده ام . حتی در ذهنم نمیگنجید که شاید ادراری از من خارج شده باشد اما وقتی وارد توالت دانشگاه شدم دیدم واقعا لباس زیرم خیس شده . از خودم خجالت کشیدم اما به خودم دلداری دادم که حتما بخاطر مایعات زیادیست که خورده ام . بعد از ان روز چندین بار به این حالت دچار شدم . حالا دیگر از خودم و از درس و دانشگاه بیزار شده بودم . هدف هایی که برای آینده داشتم پیش چشمانم رنگ میباخت . منی که آرزو داشتم روزی وکیل معروفی شوم انقدر برای کنکور درس خواندم تا در رشته ی حقوق قبول شوم و برسم به آن روزی که نگذارم حقی ، ناحق شود و تا جایی که توان دارم برای دفاع از حق هم نوعان خویش از هیچ کوششی دریغ نکنم اکنون از وکالت هم بیزار شده بودم .
نمیتونم بگم داشتم چه حس و حال مزخرفی رو تجربه میکردم . وای از روزی که مانتوم خیس میشد همونجوری روی صندلی مچاله میشدم و انگار دنبال چاره و راه فراری از غیب میگشتم . شایدم سارا و نرگس دوستای صمیمیم متوجه شده بودن ولی به روم نمیاوردن .
رفته رفته دل و دماغ هیچی رو نداشتم هرچی توی گوگل تحقیق میکردم کمتر میافتم . فقط اینو فهمیدم که توی هر سنی میشه بهش مبتلا شد عوامل زیادی مثل دیابت ، ام اس ، آلزایمر و ... در به وجود آمدنش نقش بسزایی داره و منِ نوعی تا خودم مبتلا نشده بودم همش فکر میکردم فقط واسه پیرها و نوزادان به وجود میاد !
میدونی ؟ این نتیجه ی غلط یک فرهنگ غلط هست که تا خودمون دچار نشیم نمیریم دنبال فهمیدن راجع بهش!تا سر خودمون نیاد درک نمیکنیم آدمای مبتلا بهش رو !
دست بر نمیداریم از گفتن جمله های وای چه زشت طرف توی خودش جیش کرده ! یا اون نگاه های ترحم آمیز و تمسخرگونه با اون پوزخندهای حال بهم زن !
وای خدا چرا سرتا پای من با این فکرها گُر گرفته و پاهام جونِ حرکت ندارن ؟ انگار میخکوب شدم به زمین
ولش کن ... بیخیال درس و دانشگاه میشم!
مادر متوجه ی تغییر رفتار و کمرنگ شدن شور و اشتیاق من برای رفتن به دانشگاه شده بود . یک روز طاقت نیاوردم و با گریه موضوع را باهاش در میان گذاشتم . بارها مرا به دکتر برد اما هرچه بیشتر دویدیم کمتر به نتیجه رسیدیم و نتوانستند علاجی برای این چالش ناخوانده پیدا کنند . دیگر نمیخواستم به دانشگاه بروم مادرم وقتی این حرف را شنید پیشانی ام را بوسید و گفت نازنینم این حرف ها را نزن تو از چهار پنج سالگی ات رویای خانوم وکیل شدن رو داشتی . اون رویای وکیل شدن در ذهن پاک و کودکانه ات انقدر پرورش یافت که باعث شد تو در کنکور و رشته ی حقوق اینچنین موفق باشی وگرنه ما در اطراف خود وکیلی نداشته ایم .
مادر درست میگفت . اهداف و آرمان های کودکی ام مانند پرده ی سینما از جلوی چشمانم عبور کردند . آن شب بیداری ها . آن درس خواندن ها . آن مهمانی ها و مجالس نرفته که از تمامشان چشم پوشیدم تا به درس هایم برسم ...
عاجزانه به چشم های مادر خیره شدم و گفتم چاره چیست وقتی تمام راه ها را رفتم و درمان نشدم ؟
پیشنهاد مادر استفاده از پوشک های بزرگسال ایزی لایف بود که در ابتدا کمی برایم غیر قابل پذیرش و تا حدودی حس بدی به من داد
شاید چون فکر میکردم پوشک فقط مخصوص افراد سالمند یا کودکان یا بیماران خاص است اما وقتی پیشنهاد مادر را در ذهن خودم بالا و پایین کردم دیدم از خیلی لحاظ میتواند آرامبخش باشد
حالا من از پوشک ایزی لایف استفاده میکنم با قدرت جذب بالا مانع خیس شدن لباس هایم و متوجه شدن بقیه میشود
استرس و خجالت از وجودم رخت بسته و حال روانی ام رو به بهبود است و در پس این آرامش و نداشتن استرس احساس میکنم حتی بی اختیاری ادرارم نیز ملایم تر گشته است .
میخوام که تابوشکنی کنیم
مشکل داری؟فدای سرت پوشینه کن و خجالت نکش
مگه دست خودت بوده که خجالت بکشی؟
وقتی این همه برند معتبر دارن واسه حل مشکل منو تو تلاش میکنند چرا خجالت بکشیم ؟
اگه بخوام از تجربه ی شخصی خودم بگم
ایزی لایف نامی که در زمینه ی بی اختیاری ادرار میدرخشه
به جرات میتونم بگم بین خوب و خوب تر ، خوب ترینه
مبالغه نمیکنما دارم اون چیزی رو که دیدم بهت میگم امتحان کن ببین چند درصد از نگرانی هات کاهش پیدا میکنه
حالا من دوباره هدفمند برای رویای کودکی و طلایی ترین هدف زندگی ام تلاش میکنم
و دل خوشم به اینکه روزی وکیل بزرگی در شهر شوم
#یک_روز_جای_من