لطفا این «نوشته؟» را نفهمید!(۱)
چون خیلی"مفهومی "است.(۲)
«دو جمله بی مفهوم»..(۳)
به وسعت دید سومین تار صوتی ام قسم که ادعای شاکیان مبتنی بر اعتبار اعتراف این مغزِ لالِ بینوا به حضورش در اعتراضات نورون های حامی آزادی اراده و یا مشارکت در تأمین شبکه های ملعون معاند معلولی به قصد تشویش اذهانِ(؟) ملت شریف علت و جبر؛ و در نتیجه توجیه اراجیف فرقه انحرافی اختیار باوری وَ ترویج فساد و صدای سکوت و صوتِ مرتبط با صفاتی از قبیل کذایی و گیج، قطعا کذب محض است..«من؟» شهادت میدهم که جناب مغز، کاملا بیگناه است..قضاوت قوه احساس و رای ایشان به قصاص سید منطق المغز تکاملی (فرزند ذکور میرزا میمون، متولد سال استدلال و صادره از جمجمه آباد) بی شک مصداق بارز کج فهمی است..! مغز اصلا آدم«؟» خشنی نیست! حتی مرحمت کرده وَ گاهی به رسم بقا، شش لولِ خالیِ معنا ستیز مرگش را به سمت سقف دهان جریانِ متفکران و کره خرانِ اندیشه ساز و نتیجه پرداز و صد البته حقه باز خودش گرفته تا شاید زبان درازی واژه های بیان نفهمِ منطق مضحکش را به عنایت حضرت خودکشی منحدم کند! ولی «شوربختانه» در پی شوق وصال مجددش با همین معانی محال، باز هم به جای شلیک گلوله "شعرِ دری وری" میخواند... چه فاجعه ای..! قبول دارم.."ناجور" است..ولی خب در هر صورت "جرم" نیست!
شش لول شماتت افکارم،
به شوق شقیقه اقرارم،
دوباره شعر گلوله میخواند؛
به وزن طناب دار تکرارم..
ثابت گرانش اصرارم ضربدر جِرم نامعینِ انکارم (w=mg)
