آقا من راستش مطمئن بودم که بازی ولز رو می بازیم!
ولی بردیم!
و وقتی که بردیم من از شدت خوشحالی به قدری گریه کردم که دیگه نفسم بالا نمیومد!
بعد اون همه عصبانیت و خشم
حسرت
درد
مرض
ناراحتی
گریه
عذاب وجدان
ترس
استرس
تکراری بودن هر روز
و....
بالاخره یک اتفاق خوب افتاد!
خیلی خوشحال شدم!
مخصوصا از اینکه همه ی بازیکن ها سرود ملی رو خوندن!
قشنگ بود دیگه!
بعدم که ریختیم تو خیابون شادی کردیم و خندیدیم
جیغ زدیم و هورا کشیدیم
سوت زدیم و آهنگ گذاشتیم
با اینکه خیلی فوحش بهمون دادن،من فقط به اون هایی نگاه می کردم که باهامون همراهی می کردن(:
راستییییی! من هر روز روی انگشت هام می نوشتم:A_R_M_Y
یعنی طرفدار بی تی اس!
خوب نه اینکه دیگه طرفدار بی تی اس نباشم ها!
هنوز با تمام سلول هام دوستشون دارم!
ولی این دفعه نوشتم:I_R_A_N??
و ازش خوشحالم!
البته الان دوباره می نویسم آرمی البته?
به امید برد آمریکا!
اگه ببریم من فرداش نمی رم مدرسه?
تو خیابون هم می ریزیم!
جون هر کی دوست دارین دعا کنین ببریم من نرم مدرسه!