دلم گرفته ....از اين كه اوضاع الان و اينترنت الان من از اين ميشه كه من با پيج فيك پيجايى كه دنبال ميكنه و پست هايى كه لايك ميكنه رو دنبال كنم .....
يه جورايى اونجورى انگار هميشه بود....هميشه به نوعى پيشم بود ....
ولى الان نه
دور تر و دور تر ميشيم
ميخوام يه جورايى از خودم ردى به جا بذارم ، كه برگرده نگاه كنه و متوجه حضورم بشه....ولى قادر نيستم ...
البته كه ما اصلا دور نميشيم ...چون ما هيچوقت نزديك نبوديم كه الان بخوايم دور بشيم ....هيچوقت نزديك نبوديم
چقدر تلخ و قلبم كه به درد مياد
من ميتونستم مائده ى بهترى باشم ولى اون نذاشت...يا گذاشت؟ يا ميخواست؟
من يه استعداد بودم؟
يه استعداد هستم؟
شب مريضى....سرما خورديگم تموم شه ديگه چرت و پرت نميگم