«چرا بعضی اوقات عینکت را در میاوری؟»
با خنده بهش نگاه کردم
:«دنیا جای زیبایی نیست
پر از شکنجه ، افسوس و اشک است
نقص هایت را جلوی چشمت میگذارد...
ولی چه حسی خوبی دارد که بتوانی خودت را نابینا کنی
سنگدلی دنیا رو محو کنی
نقص هایت را نبینی
چقدر نابینا بودن شیرین است
که وقتی عینکم را در می آورم از زندگی آزاد میشوم »