من یکی را کشتم . پس یعنی یه قاتل هستم ؟ دست های خونیم را میشورم ؛من اونو دوست داشتم ! خنده هاش واقعی بود ، مهربان و دست و دل باز بود،اهمیتی نمیداد که بقیه چه میگویند
خوشحال بود.
برایم سوال بود ؛ که آیا تو راضی می شدی؟ آیا منو آدم حساب می کردی ؟ آیا منو بیشتر دوست خواهی داشت؟ چون برایت آدم کشتم ... ولی کسی که کشتم خودم بود . خودمو بخاطر تو کشتم ، تبدیل شدم به یه آدم دیگر و جنازه رو قایم کردم .برایم سوال بود که آیا راضی میشدی ؟ آیا آدم حسابم میکردی ؟ آیا منو بیشتر دوست خواهی داشت؟
چون برای تو تغییر کردم
برای تو آدم کشتم ...