یه مورد از مشکلات خودم و قطعا ده ها نفر دیگه،اینه که فوری با یه بشکن امید میگیرن و بعد اکو صدای بشکن امیدشون تموم میشه!
این که نشد امید که.شخصا در بارها تجربه متوجه شدم باید تا تنور داغه نونمو بچسبونم.یعنی حداقلش اینه که تا صدای بشکن هست زندگی باید!
این عکسم برای بحث بعدیه.
بحث بعدی اینه که هرررر چیزی باعث انگیزه و امید بشه باید مورد توجه قرار بگیره.هررررر چیزی.از پرواز مگس تا بزرگترین ارزوی شما!
برای مثال من با خوندن تجارب تلخ و شیری دیگران انگیزه میگیرم،برای همینم هست که به ویرگول اومدم.انگیزه ام رو هم در راه نویسندگی خرج میکنم.
اما با نوشتن های خودم به زور حال میکنم.مگر اینکه برای خیلی وقته پیش باشه که یاد اون دوران بیفتم.اما حداقل از تنور داغ استفاده میکنم!
بنابراین تو هم همینکارو کن!والسلام.