یکی از آرایه های ادبی معنوی است که در ادبیات پارسی کاربرد فراوانی دارد به طور که برای توصیف و ساخت صحنه های حماسی تا روایت های غنایی و عاشقانه استفاده می شود. شاهنامه فردوسی از جمله آثاری است که آرایه اغراق در آن به وفور یافت می شود چرا که از مناسب ترین ابزارها برای ساخت صحنه های حماسی است.
اما غزلیات عاشقانه سعدی و حافظ و دیگر شاعران بزرگ ادبیات فارسی نیز اغراق های بسیار زیبایی دارند که در تاثیر گذاری اشعار آنها نقش داشته است.
در بسیاری از مواقع در میان آرایه اغراق، مبالغه و غلو تفاوتی قائل نمی شوند و آنها را به جای یکدیگر استفاده می کنند و به طور کلی هنگامی که ادعای وجود یک ویژگی یا اتفاق خاص و... وجود دارد که از لحاظ های مختلفی ناممکن و نشدنی است اغراق انجام شده است. استفاده از این آرایه در نثرها و شعرهای ادبی تاثیر خوبی دارد و باعث خیال انگیز شدن متن می شود اما زیبایی آن در جایی است که غیرممکن ها به گونه ای توصیف شوند که ممکن به نظر برسد.
آرایه اغراق چه کاربردی دارد؟
به طور کلی مهم ترین شاخصه اغراق بزرگنمایی است؛ بدین ترتیب هنرمندان می توانند تصور مخاطب از موضوع را (برای مثال غم دوری از معشوق) به شدت مورد تاثیر قرار قرار دهند و با آن ارتباط برقرار کنند. بدین ترتیب علاوه بر خیال انگیز شدن نثر و شعر، اثر بخشی کلام نیز بیشتر می شود و شاعران یا نویسندگان می توانند با استفاده از این آرایه معانی کوچک را بسیار بزرگ و معانی بزرگ را کوچک شمارند.
انواع اغراق در ادبیات
جالب است بدانید که انواع مختلفی از اغراق در ادبیات فارسی وجود دارد که با توجه به میزان بزرگنمایی و برخی از موارد با یکدگیر تفاوت هایی دارند. همانطور که گفته شد این سه مورد ممکن است با یکدیگر نیز اشتباه گرفته شوند:
۱. مبالغه
در این نوع، گفته ی افراد از نظر عقلی شدنی است و عادتا هم مثال هایی در زندگی دارد. به زبانی دیگر مبالغه، افراط در توصیف چیزی است. بیت زیر از فرخی سیستانی مثالی برای مبالغه است:
هرچه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود / گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد
۲. اغراق
در واقع اغراق از نظر عقلی ممکن است اما عادتا ناممکن یا غیر رایج است. این بیت از سعدی مثال خوبی از اغراق در وصف زیبایی معشوق است:
به زیور ها بیارایند وقتی خوبرویان را / تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی
۳. غلو
سومین مورد نیز غلو می باشد که نه با دیدگاه منطقی و عقل ممکن به نظر می رسد و نه در زندگی عادی نمونه ای دارد. برای مثال این بیت از شاهنامه فردوسی را بخوانید:
دلاور ز گفت پدر چون هژبر / یکی نعره زد کآب خون شد در ابر
@
مراعات نظیر یا مراعات النظیر در لغت به معنای رعایت تناسب و در اصطلاح بدیع از آرایههای ادبی، آن است که در نظم و نثر کلماتی نظیر همدیگر را بیاورند و چیزهایی را که با هم متناسب باشند جمع کنند، مانند کلمههای کمان و تیر در بیت زیر:
از آن به خاک نشستم که آن کمان ابرو
مرا چو تیر سوی خود کشید و دور انداخت
و یا کلمات شبدزد، عیار، تاج و کمر در بیت زیر:
تکیه بر اختر شبدزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
غزلیات، حافظ
نکته: آرایه مراعات نظیر همیشه در نظم مشاهده نمیشود بلکه در نثر هم کاربرد دارد.
تناسبها در آرایه مراعات نظیر
زمانی میتوانیم بگوییم کلمات با یکدیگر مراعات نظیر دارند که تناسباتی میان آنها رخ داده باشد. تناسب در مراعات نظیر انواع مختلفی دارد که عبارتند از:
تناسب جنس
خورشید، ماه، ستاره، کهکشان، سیاره (همگی از اجرام آسمانی هستند)
گل، لاله، یاسمن، شکوفه (همگی از اجزای طبیعت هستند)
لب، چشم، دهان (همگی از اجزای بدن انسان هستند)
تناسب مشابهت
چشم و نرگس، قد و سرو، دهن و غنچه
تناسب تضمن و ملازمت
خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، وامق و عذرا
@
ايهام و ايهامتناسب؛ دو آرايهي مشابه اما متفاوت
ايهام، آوردن واژهاي است با حداقل دو معني (يكي نزديك به ذهن و ديگري دور از ذهن)
مقصود شاعر، معمولاً معني دور است و گاهي هر دو معني افاده ميشود.
در ايهام، واژهي داراي اين آرايه، ذهن مخاطب را بر سر دو راهي قرار ميدهد كه كدام معني را انتخاب كند و در وهلهي اول، اين انتخاب، اندكي دشوار به نظر ميرسد و همين دشواري در انتخاب معناي درستتر، بيشترين لذت را براي مخاطب به ارمغان ميآورد.
درك كامل آرايهي ايهام و تشخيص مصاديق آن در ابيات و اشعار، نيازمند آگاهي از معاني مختلف واژهها است.
مثال: كيست حافظ تا ننوشد باده بي آواز رود / عاشق مسكين چرا چندين تحمّل بايدش؟
در اين بيت، «رود» دو معنا دارد: 1) نهر و رودخانه (آب جاري) / 2) نوعي ساز موسيقيايي
در وهلهي اول، ذهن در انتخاب معناي اصلي مورد نظر شاعر ترديد ميكند، اما با قدري جستوجو و تأمل بيشتر و با قراين موجود در جمله (عاشق، باده) درمييابيم كه مقصود اصلي شاعر، «ساز» است نه نهر!
البته فراموش نكنيم كه در ايهام، هر دو معني پذيرفتني است و جمله با جايگزيني هر دو معنا، كامل و درست است و مفهوم خاصي را ميرساند؛
در حقيقت تفاوت ايهام با ايهام تناسب در همين نكتهي ظريف (قابل پذيرش بودن هر دو معناي دور و نزديك در ايهام و قابل پذيرش بودن تنها يك معنا در ايهام تناسب) است.
ايهام تناسب:
اين آرايه، همانطور که از نام آن پیداست، جمع دو صنعت «ایهام» و «تناسب» (مراعات نظير) است. در ايهام تناسب، مانند ايهام، يك واژه داراي بيش از يك معناست با اين تفاوت كه یکی از اين معانی، در شعر حضور دارد (معنای حاضر) و شعر با آن معنی كامل ميشود و مفهوم خود را ميرساند و معني ديگر كه در شعر حضور ندارد (معنای غایب) تنها با واژه يا واژگان ديگري در همان شعر، داراي تناسب است.
بنابراين، در ايهام تناسب (برخلاف ايهام)، تنها يكي از معاني واژه است كه در شعر جايگزين ميشود و معناي ديگر قابل پذيرش نيست؛ يعني اگر آن را در جمله جايگزين كنيم، شعر معناي درست خود را از دست ميدهد!
مثال: چون شبنم اوفتاده بدم پيش آفتاب / مهرم به جان رسيد و به عيّوق بر شدم
در اين بيت، «مهر» دو معنا دارد: 1) خورشيد 2) عشق و محبت
اگر معناي «خورشيد» را در جمله جايگزين كنيم، بيت معناي درستي نخواهد داشت: خورشيد من به جان رسيد!!! (نادرست است) اما همين واژه با «آفتاب» و «عيّوق» (نام يك ستاره) تناسب دارد و آرايهي مراعات نظير ميسازد.
و اما معناي درست و مورد نظر شاعر، «عشق و محبت» است.
@
آرایه تلمیح چیست؟
معنی تلمیح در فرهنگنامه معین، نگاه تند و آنی به چیزی افکندن یا اشاره کردن است؛ آرایه تلمیح هم نوعی آرایه معنوی است. این آرایه هنگامی اتفاق میافتد که شاعر یا نویسنده در شعر یا متن خود به داستان و مثلی معروف اشاره میکنند یا اصطلاحات رایج علمی را می آورد.
آرایه تلمیح باعث میشود تا ذهن شنونده یا خواننده به سمت آن مطلب برود و تداعی معانی آنی اتفاق بیافتد و ماندگاری چنین آثاری به واسطه این تداعیِ معانی، بسیار در ذهن ماندگار خواهد شد. شاعر در این مواقع از آیات قرآن، احادیث، داستانها تاریخ، شخصیتها شاخص تاریخی و داستان های مشهور مثل داستان پیامبران استفاده میکند. از اینرو ارایه تلمیح یکی از تکنیکیترین آرایهها برای اثربخشی در ذهن مخاطب و تجسمپردازی اتفاقات در متون و اشعار شناخته شده است.
یک نکته مهم درباره آرایه تلمیح
نکته مهم در تلمیح آن است که باید نشانههای گفته شده درباره مثل یا داستان واضح باشد تا بتوان از روی نشانهها به داستان مورد نظر رسید، وگرنه تلمیح نیست.