در حال خواندن کتاب "جادوی فکر بزرگ" نوشته هستم و می خوام تکه ای از کتاب را با شما به اشتراک بذارم.
حتما شما هم در شرایطی از زندگی با افراد خوش شانس یا افراد بد شانس مواجه شدید شاید هم خودتان با شرایط خوش شانسی و بدشانسی مواجه شدید.به نظر شما واقعا خوش شانسی یا بدشانسی وجود داره؟
تکه ای از کتاب"جادوی فکر بزرگ":
فرض کنید در تغییر کادر مدیریت کمپانی جنرال موتورز شانس مورد استفاده قرار گیرد.اگر شانس تعیین می کرد چه کسی کار کند و چه کسی کجا برود،شیرازه تمام کارها از هم می گسست.برای لحظه ای تصور کنید که بازسازی کمپانی کاملا بر مبنای شانس باشد، برای این کار،نام همه کارمندها را در گردونه می ریختند، و اولین اسمی که درمی آمدرئیس می شد،دومین اسم مدیرعامل و همین طور تا پایین.
احمقانه نیست؟خوب این همان کاری است که شانس می کند.در تمام حرفه ها-مدیریت بازرگانی،فروش،وکالت،مهندسی،بازیگری و... اما افراد به دلیلن گرش های بزرگ و استفاده از بیشترین میزان هوش در انجام کارهای دشوار توانسته اند رتبه خود را ارتقاء دهند.
با دو روش بر بهانه های نداشتن شانس غلبه کنید:
1- قانون علت و معلول را بپذیرید.یک بار دیگر نگاه کنید به آنچه افرادی که در ظاهر« خوش شانس» نامیده می شوند.چیزی به نام شانس پیدا نخواهید،آمادگی،برنامه ریزی و تفکر موفقیت زا در مقدمه این خوش اقبالی خواهید یافت.نگاه دوباره ای بیندازید به فردی که در ظاهر «بدشانس» می نامیمش اگر دقت کنید علل ویژه و خاصی را پیدا خواهید کرد.انسان های موفق در برخورد با موانع،به نتایج سازنده ای می رسند و به کمک آنها از موانع می گذرند.اما افراد متوسط و ناموفق،این توان را ندارن که از شکستهای خود درس عبرت بگیرند.
2- خیالبافی نکنید.ماهیچه های ذهن خود را با رویای یک راه بی دردسر،برای به جنگ آوردن پیروزی خسته نکنید.هیچ کس به سادگی و از طریق شانس به موفقیت نمی رسد.
موفقیت از طریق رعایت ضوابط و تسلط بر اصولی که آن را تضمین می کنند،بدست می آید.برای بدست آوردن ترفیع در کار،موفقیت و سایر موهبتهای زندگی،روی شانس حساب نکنید.دادن چنین امتیازهایی در ردیف وظایف شانس نیست.در عوض بر تقویت قابلیت هایی که موجب موفقیت شما می شود،تمرکز کنید.
