سحر
سحر
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

دیر است!

دیرست، گالیا !

در گوش من فسانه‌ی دلدادگی مخوان!

دیگر زمن ترانه‌ی شوریدگی مخواه!

دیرست، گالیا! به ره افتاد کاروان .

عشق من وتو؟ ... آه

این هم حکایتی است .

اما، درین زمانه که درمانده هرکسی

از بهر نان شب،

دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست .

((هوشنگ ابتهاج))


کوله باریست پر از هیچ که بر شانه‌ی ماست!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید