هیچ سازمانی وجود ندارد که بهطور مطلق از تمامی جنبهها سرآمد باشد. شناخت هرچه سریعتر چالشها و کاستیها در سیستم با کمک ارزیابی عملکرد سازمان و اقدام در جهت رفع آنها قبل از اینکه تبدیل به بحران شوند، میتواند باعث کاهش هزینههای پیشبینینشده شود. رفع مشکلات و چالشها زمانی که کوچک هستند بهمراتب راحتتر و کم هزینهتر خواهد بود. هرچه مشکلات و چالشها عمیقتر باشند، اقدامات پرهزینهتر و سختتری نیاز خواهند داشت. رفع چالشهای درون سازمانی درنهایت باعث خواهد شد که سازمان راندمان و کارایی بیشتر و بهتری داشته باشد.
وقتی اقدام به موشکافی مشکلات سازمانی میکنیم، به درک عمیقتری از سازمان خودمان دست مییابیم. این درک عمیق همیشه و در تمامی امور برای ما چارهساز خواهد بود. چراکه اگر مدیران ارشد سازمان، محیط کار و پرسنل خود را درک کنند، راه برای پیشرفتهای فردی و سازمانی هموارتر خواهد بود.
برای یافتن مشکلات درون سیستمی که حتی گاها قادر به ادراک عمق آنها نیستیم، نیاز به ارزیابی سازمان داریم که مجموعه ما را از جنبههای مختلف مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. برای مثال از نگاه درون سازمانی، کارکنان را آنالیز و از جنبههای مختلفی مورد بررسی قرار دهد، نتایج به دست آمده را به خوبی نقد و تحلیل کند و کمبودها و نقصها را بهطور کامل به ما نشان دهد.
وقتی شما کارکنان خود را مورد ارزیابی قرار میدهید، متوجه میشوید چهکارهای دیگری در بعضی از حوزهها باید صورت گیرد و یا اصلاً باید جلوی چهکارهایی گرفته شود تا شرایط موجود نسبت به قبل بهتر شود. همچنین شما متوجه میشوید که مجموعهتان در چه مرحلهای از رشد قرار دارد. میزان بهرهوری و تعهد کارکنان خود را میسنجید و میتوانید برای بهبود آنها اقدامات مناسب را انجام دهید.
بااینحال یکی از چالشهای مدیران در سازمانها، انجام ارزیابی سازمان با استفاده از ابزارهای درست و شناخت مشکلات درون سازمانی بوده که میتواند علتهای متعددی داشته باشد. ازجمله زمانگیر بودن پروسه ارزیابی عملکرد سازمان ، ترس از بیان مشکلات و سانسور آنها، چالشهای سلسله مراتبی سازمان و … . وجود یک عامل بیرونی که بتواند با افراد ارتباط مناسب گرفته و ازنظر علمی و با ابزارهای استاندارد و بهطور غیرمستقیم این موارد را شناسایی کند میتواند برای سازمانها بسیار کمککننده باشد.