سلام سلام
من الان خیلی عصبانیم بخواطر فامیل های فضوللللللللللللللللللللللللللللللللل
خب من یه زن عمو دارم که برخلاف اون یکی زن عموم خیلی فضوللللللل
خب من الن 13 سالمه و طبیعیه که از بعضی از فامیل ها نفر پیدا کنمممممم
مثلا امروز من سرم درد می کرد و اصلا حوصله ی مدرسه رفتن رو نداشتم و بعد از مامانم اجازه گرفتم نرم مدرسه و مامانم گفت نه
بعد از بابام اجازه گرفتم بابام گفت اشکال نداره و منم رفتم
بعد از ظهر مهمون داشتیم البته مهمون هامون غریبه نبودن و مامانم رفت تا داداش کوچیکم که الان 1 سالش هست رو ببره دور بده چون خیلی بی قراری می کرد و حالا خونه ی عموی من 2 تا کوچه بالا تر از خونه ی ما هستش و از اون جای که مامانم رابطش با زن عموم خیلی خوب رفت کوچه ی اونا تا نگو زن عموم هم اونجا بوده و بد مامانم بهش میگه که دینا امروز نرفته بوده مدرسه
حالا زن عموم مامان من رو با حرف هایی مثل:اره تو دخترت اصلا تو فکر مدرسه نیست و تو میزاری دخترت هر کاری دلش می خواد بکنه ..... از این حرفا و مامانمم برمی گرده خونه و جلوی همه ی مهمون ها شروع میکنه به من چیز میز گفتن و من فهمیدم که زن عموم همچین حرفایی رو زده
خب حالا یک اروم شدم
واقعا ناراحت بودم
تازه این زن عموی فضول با اون یکی زن عموی دیگم که خیلی پایه و اصلا فضول نیست مشکل داره منظورم از مشکل دعوا و اینا نه
مثلا پشت سرش حرف میزنه و جلوش خیلیم باهاش خوبه
میاد به من میگه که اره تو با اون زن عموت بهتری و اینا
ومنم برای اینکه حرصش رو در بیارم با اون یکی زن عموم خیلی بهترم
این یک ماجراییی کاملا واقعی بود میدونم حوصلتون سر رفت ولی ببخشید
*تازه خیلی ماجرای دیگه از این زن عموم هستتتتتت
من بدبخت یکی دوتا فامیل فضول که ندارم
ماشالا نمیشه شمرد.
اوففففففف
باییییی:)