ویرگول
ورودثبت نام
Dina
Dina
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

نمی دانم.....

گاهی وقت ها میروم کنار بالکن تاقم و فقط فکر میکنم

فکر به اینکه من برای یک کاری ساخته شده ام

کاری که باید و حتما ان را به پایان برسانم

من فکر میکنم ان سوارکاری

و بعضی وقت ها با خودم می گویم

:

من چرا سوارکاری را انتخاب کردم

چرا مثل بقیه دختر ها کلاس رقص / باله.......را انتخاب نکردم

ولی بعد می فهممم

من واقعا کار درست را انتخاب کرده ام

خیلی ها از من می پرسند تو یک دختری و باید رنگ مورد علاقت صورتی باشه

اتاقت باید پر از عروسک و باربی باشه

کاغذ دیواری هات صورتی باشه

سوارکاری رو بزاری کنار و بری به کلاس باله

..................

ومن تنها چیزی که می گوییم

:

:

من مثل بقیه نیستم

درسته من درک میکنم اون ها رو

ولی احساس میکنم همه ی ادم ها مثل هم شده اند

ولی خوشبختانه افرادی هستند که مثل من هستند...

خیلی از دختر ها از من می پرسند

نمیترسی از اسب بیافتی

نمیترسی پاهات بشکنه

...........

و من هم می گوییم

نه چرا باید بترسم

و من افتخار میکنم به دختر های سرزمینم که حالا همه یک سوارکاری خوب هستند.

پایانننننننن

:)

,,,,,,,
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید