پیِر پائولو پازولینی همواره محبوبِ دلِ " اَنتِلِکت ها " بوده و هست، چرا که روزگاری خودش نیز به همین داعیه در ایتالیا مشهور شد، البته به خاطرِ بارِ معناییِ مثبتِ آن!
اندیشمندانِ متعددی در سراسر دنیا، میان " اَنتِلِکتوئل ها " و " روشنفکران " تفاوت قائل میشدند.
دکتر علی شریعتی در کتاب " بازگشت "، اَنتِلِکتوئل ها را مثالِ راویان و یا در بهترین حالت، آنارشیست هایی میداند که گرچه عموماً افکاری متفاوت با توده مردم و حاکمیت دارند، اما تیغ های چنان بُرنده ای برای اصلاحات و تاثیرگذاری نیستند!
پازولینی اما این گونه نبود، او چنان شهرتی یافته بود که اولاً حتی اقشار غیر هنری ( از توده مردم گرفته تا سیاسیون افراطی ) یا او را می شناختند و طرفدارِ دو آتیشه وی بودند، و یا او را می شناختند و از عقایدش متنفر!
مسآله مهم در این میان این بود که در هر صورت، قریب به اتفاق جامعه، نام و آوازه پازولینی را شنیده بودند و معمولا نسبت به افکار و بینشش واکنشی خنثی نشان نمی دادند، بازخورد ها نسبت به تفکرات و حتی فیلم های پازولینی هیچگاه حد وسط نداشت، یا عاشق او می شدند و یا تشنه به خونش!
پازولینی، زبانش تند بود و نگرشش صلابت خاصی داشت.
اگر تا به حال کارنامه پازولینی را موشکافانه و دقیق مورد بررسی قرار داده باشید، به راحتی متوجه خواهید شد که دو فیلم نخست وی، یعنی " آکاتونه؛ محصول 1961 " و " ماما روما؛ محصول 1962 "، پیرو اندیشه های مکتبِ نئورئالیسم بود و با وجودِ نوآوری در رویکردِ غالب نسبت به روایت، فیلم همچنان دغدغه های نسلِ اولِ سینمای ایتالیای پس از جنگ جهانی دوم را دنبال میکرد.
در واقع، عقایدِ مارکسیستی و ضد فاشیستی که ریشه در طفولیت و تجربه زیستیِ پازولینی داشت، بعد ها و به مرور در آثارِ وی، رنگِ بیشتری به خود گرفت.
فیلم " آکاتونه " اولین فیلمی است که پازولینی در قامتِ نویسنده ( اقتباسی ) - کارگردان به دنیای سینما عرضه کرد. این نکته از آنجا اهمیت پیدا میکند که پازولینی قبل تر و در مقامِ نویسنده، در فیلمِ پر ستاره و ارزشمندِ "شب های کابیریا"ی فلینی درخشیده بود، به همین علت هنوز بارزه های اساطیری، مارکسیستی و نماد گرایی در این فیلم، آنچنان پر سر و صدا و عیان نبود.
اهمیت " آکاتونه " و ما بقی آثار پازولینی، از آنجا بیشتر میشود که بدانیم او فقط شاعر، نویسنده و کارگردان نبود! او به تدریج تبدیل به یک تئوریسین و نماد هنجار شکنی در جامعه ایتالیا شد و بعد ها آوازه اش، حد و مرزی نمیشناخت.
او در آکاتونه، در عریان ترین حالت ممکن، حقیقتِ جامعه آن زمان خود را به تصویر کشید، فریاد گونه و با خویی آغشته با خشونت!
آکاتونه، شروع جیغ های بنفشِ پازولینی علیه وضع موجود در قالب تصویر بود، کسی که قلمش، میراث دارِ قدرتِ نگارشِ شکسپیر و ته مانده سادیسمِ مارکی دو ساد بود.