ویرگول
ورودثبت نام
Sajadi
Sajadi
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

قلم پازولینی، میراث دارِ قدرتِ نگارشِ شکسپیر و ته مانده سادیسمِ مارکی دو ساد!

پیِر پائولو پازولینی همواره محبوبِ دلِ " اَنتِلِکت ها " بوده و هست، چرا که روزگاری خودش نیز به همین داعیه در ایتالیا مشهور شد، البته به خاطرِ بارِ معناییِ مثبتِ آن!

اندیشمندانِ متعددی در سراسر دنیا، میان " اَنتِلِکتوئل ها " و " روشنفکران " تفاوت قائل میشدند.

دکتر علی شریعتی در کتاب " بازگشت "، اَنتِلِکتوئل ها را مثالِ راویان و یا در بهترین حالت، آنارشیست هایی میداند که گرچه عموماً افکاری متفاوت با توده مردم و حاکمیت دارند، اما تیغ های چنان بُرنده ای برای اصلاحات و تاثیرگذاری نیستند!

پازولینی اما این گونه نبود، او چنان شهرتی یافته بود که اولاً حتی اقشار غیر هنری ( از توده مردم گرفته تا سیاسیون افراطی ) یا او را می شناختند و طرفدارِ دو آتیشه وی بودند، و یا او را می شناختند و از عقایدش متنفر!

مسآله مهم در این میان این بود که در هر صورت، قریب به اتفاق جامعه، نام و آوازه پازولینی را شنیده بودند و معمولا نسبت به افکار و بینشش واکنشی خنثی نشان نمی دادند، بازخورد ها نسبت به تفکرات و حتی فیلم های پازولینی هیچگاه حد وسط نداشت، یا عاشق او می شدند و یا تشنه به خونش!

پازولینی، زبانش تند بود و نگرشش صلابت خاصی داشت.

اگر تا به حال کارنامه پازولینی را موشکافانه و دقیق مورد بررسی قرار داده باشید، به راحتی متوجه خواهید شد که دو فیلم نخست وی، یعنی " آکاتونه؛ محصول 1961 " و " ماما روما؛ محصول 1962 "، پیرو اندیشه های مکتبِ نئورئالیسم بود و با وجودِ نوآوری در رویکردِ غالب نسبت به روایت، فیلم همچنان دغدغه های نسلِ اولِ سینمای ایتالیای پس از جنگ جهانی دوم را دنبال میکرد.

در واقع، عقایدِ مارکسیستی و ضد فاشیستی که ریشه در طفولیت و تجربه زیستیِ پازولینی داشت، بعد ها و به مرور در آثارِ وی، رنگِ بیشتری به خود گرفت.

فیلم " آکاتونه " اولین فیلمی است که پازولینی در قامتِ نویسنده ( اقتباسی ) - کارگردان به دنیای سینما عرضه کرد. این نکته از آنجا اهمیت پیدا میکند که پازولینی قبل تر و در مقامِ نویسنده، در فیلمِ پر ستاره و ارزشمندِ "شب های کابیریا"ی فلینی درخشیده بود، به همین علت هنوز بارزه های اساطیری، مارکسیستی و نماد گرایی در این فیلم، آنچنان پر سر و صدا و عیان نبود.

اهمیت " آکاتونه " و ما بقی آثار پازولینی، از آنجا بیشتر میشود که بدانیم او فقط شاعر، نویسنده و کارگردان نبود! او به تدریج تبدیل به یک تئوریسین و نماد هنجار شکنی در جامعه ایتالیا شد و بعد ها آوازه اش، حد و مرزی نمیشناخت.

او در آکاتونه، در عریان ترین حالت ممکن، حقیقتِ جامعه آن زمان خود را به تصویر کشید، فریاد گونه و با خویی آغشته با خشونت!

آکاتونه، شروع جیغ های بنفشِ پازولینی علیه وضع موجود در قالب تصویر بود، کسی که قلمش، میراث دارِ قدرتِ نگارشِ شکسپیر و ته مانده سادیسمِ مارکی دو ساد بود.

سینماپازولینیاکاتونهشکسپیرمارکی دو ساد
به دلیل اینکه «آسمان کشتیِ اربابِ هنر میشکند» پس ما «تکیه آن بِه که بر این بحرِ معلّق نکنیم»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید