نقد فیلم " تصمیم جدایی " ؛ تازه ترین اثر کارگردان سرشناس کره ای
تصمیم جدایی؛ فیلمی جنایی، معمایی، راز آلود و عاشقانه، با رگه های ظریف از روانشناسی در سبک نوآر است که ابتدا در جشنواره کن 2022 و سپس در سطح جهانی اکران شد.
این اثر درخشان، تحسین همگان را برانگیخت و مورد استقبال گرم مخاطبان نیز قرار گرفت، تا جایی که منتقدین نامداری همچون " پیتر برَد شاو " از نشریه گاردین و " دیوید رونی " از هالیوود ریپورتر، با مقایسه عملکرد پارک چان ووک با هیچکاک، به تمجید از این اثر لب گشودند و مؤکداً تماشای این فیلم را توصیه کردند.
تصمیم جدایی، جایزه ارزشمند بهترین کارگردان در جشنواره کن 2022 را برای پارک چان ووک به ارمغان آورد، ضمن اینکه خودِ اثر هم به عنوان نماینده کره جنوبی، تا بدین جای کار مهم ترین نامزد در بخشِ بهترین فیلم بین المللی ( این بخش سابقاً با عنوان بهترین فیلم خارجی زبان شناخته میشد) در نود و پنجمین دوره از جوایز اسکار می باشد.
داستان فیلم، حول محورِ شکل گیری رابطه عاطفی بین یک کاراگاه و زنی که مظنونِ یک پرونده قتل می باشد، شروع می شود، می چرخد و عمق پیدا می کند.
با مروری بر کارنامه درخشان پارک چان ووک و بررسی آثار منحصر به فردش مثل کنیز، برف شکن، تریلوژیِ انتقام و ... به راحتی می توان به نبوغ، سواد و دیدگاه یونیک او به فیلمسازی پی برد، لکن با توجه به این مسأله، شروع فیلم " تصمیم جدایی " ممکن است کمی شما را شوکه کند!
کلیشه ای ترین تصوری که از شروع یک فیلم جنایی در ذهنتان دارید چیست؟
بله، کاملا درست است!
فیلم، با سکانسی آغاز می شود که دو پلیس؛ در محل کار خود و در سالنِ تمرین، مشغول تیر اندازی و صحبت کردن راجع به پرونده ای هستند که مدت هاست باز مانده و هنوز راه حلی برایش پیدا نشده است!
کارکترِ اصلی، کاراگاهی متعهد است که طبق معمول، با نشانه گیری های دقیق اش، سیبل را به درستی مورد هدف قرار می دهد و هم زمان و در حین تیر اندازی، در صحبت هایش با همکار خود مُصِر است که بالاخره پرونده مذکور را حل کند!
این شروعِ کلیشه ای، آن هم از پارک چان ووکِ نامی، آنقدر تعجب بر انگیز است که مطمئناً مخاطبان ریزبینِ سینما را کمی دلسرد می کند.
اما به احترامِ این کارگردانِ صاحب سبک، صبور باشید و دل به ادامه داستان و قصه جذابش دهید، چهره شما در پایان فیلم، از فرطِ لذت دیدنی خواهد بود!
تنها پس از گذشتِ چند دقیقه و دو یا سه پلان از فیلم، پرونده جدیدی در حوزه کاریِ کاراگاه ( هه-جون ) باز می شود، مقتول، مردِ کوهنوردی است که پس از صعود به یک قله نه چندان مرتفع، به پایینِ صخره سقوط کرده و کشته است و مظنونِ اصلی پرونده، همسرِ مقتول (سو-ره ) می باشد که باید مورد بازجویی و تحقیقِ کاراگاه هه-جون، قرار بگیرد.
تمامیِ اِلِمان های سبکِ نوآر اعم از نورپردازی، پیچش های داستانی، پِرسپِکتیو های زمانی، تعلیقی دوباره پس از عبور از هر سرنخ و گره گشاییِ آن، وجود یک کارگاهِ باهوش و متعهد و حضور زنی زیباروی و اغواگر، در فیلم رعایت شده است.
تصویر برداری این اثر، قطع به یقین از نکات درخشانی است که گاه و بی گاه، مخاطب را به حیرت وا میدارد، تا جایی که واید شات ها و کلوزآپ های به موقع و درست، در مواقعی به تنهایی بارِ پیشرفتِ داستان را به دوش می کشد.
زمانی که قصه به میانه های فیلم می رسد و مخاطب فکر می کند که همه چیز به خوبی و خوشی تمام شده است و ممکن است از این بعد تا پایان، فیلم به رِخوت و رکود برسد، ضربه ای حیرت انگیز شما را از خواب خوش بیدار می کند که مابقی داستان را دنبال کنید!
خانمِ سو-ره، طی جلسات بازجویی و تحت نظر قرار گرفتن توسط کارگاه هه-جون، در ابتدا تبرئه و سپس طی فراز و فرود و سرنخ هایی، مجرم شناخته می شود، اما نهایتاً توسط کاراگاهی که حالا قلبش را تسخیر کرده، مجدداً و پنهانی تبرئه می شود، اما در اوج ناباوری و برای نزدیک کردن خودش به کارگاه، دوباره پرونده ای دیگر را برای آقای هه-جون باز می کند!
کاراگاهی که برای وفادار ماندن به همسرش و دوری از زنی که حالا عاشقش شده، در میانه های قصه به شهری دیگر ( محل کار همسرش) کوچ می کند و در محیطی جدید مشغول به کار می شود، بی خبر از اینکه خانمِ سو-ره، به دنبال معشوقه اش و همراه با همسر جدیدش، به حوزه کاریِ جدید کاراگاه نقل مکان می کند و هه-جون را درگیر پرونده ای جدید می کند!
فیلم از این جا به بَعد، وارد بُعدِ دیگری می شود که حدس زدنِ پایانش تقریبا غیر ممکن است.
نمی شود از نقاط درخشانِ "تصمیم جدایی " گفت و از موسیقی متنِ کم نظیرِ این اثر، صحبتی نکرد.
آقای جو یئونگ ووک، موسیقی دان و آهنگساز کره ای که بیشتر به خاطر همکاری های متعدشش با پارک چان ووک شناخته می شود، برای این فیلم به معنای واقعی کلمه سنگ تمام گذاشته است.
موسیقی متن فیلم، آن چنان دقیق و درست به وظیفه خود عمل می کند که به وضوح تاثیر آن را می توان در تعلیق ها، عمق بخشیدن به قصه و به کمال رسیدن و در نهایت ناکام ماندنِ رابطه دو کارکترِ اصلی، دید.
لازم به ذکر است اشاره شود که فیلم، بنا به عادت و رسمِ نانوشته اکثر فیلم های آسیایی شرقی به ویژه کره جنوبی و ژاپن، به شدت داستان محور است، قصه جذابی دارد و پیچیدگی های پرشمارش با سرنخ های به جا، یکی یکی حل می شود.
به طور کل، با وجودِ منطقِ رواییِ خوبی که فیلمنامه دارد، به فرم هم نیز توجه ویژه ای شده است.
فرم و محتوا در کنار یکدیگر، چنان سفت و محکم در هم تنیده اند که پس از پایان فیلم، پختگی و وسواسِ مضاعفِ پارک چان ووک نسبت به گذشته، شما را به تحسین وا میدارد.
بازیِ دو کارکتر اصلی ( کاراگاه هه-جون و علی الخصوص مظنون، خانم سو-ره )، از تسلط و متانت بالایی برخوردار است که نتیجه آن، شیمیِ بسیار خوبی است که بین این دو، در طول فیلم دیده می شود.
کوچک ترین تحرکات فیزیکی و اَکت های صورتِ کارکترِ سو-ره، در بطن بازیگری چنان متین، مرموز، اِروتیک ( و در عین حال با حجب و حیا) و خلاصه دقیق است که شاید شما هم همراه با کاراگاه، فریب بخوید و دلباخته اش شوید!
نحوه چگونگی شکل گیری احساساتِ کاراگاه نسبت به مظنون و نحوه عمق پیدا کردنِ آن از همان ابتدا تا انتهای فیلم، رَوَندِ دلچسبی دارد که با دیدنِ فیلم، به آن پی خواهید برد.
پارک چان ووک، در مهم ترین وظیفه خود در مقام کارگردان؛ یعنی دکوپاژ، دقت و عملکردِ فوق العاده ای به خرج داده است، جایی که با تدوین های درست و به جا، از تک تک دقایق اثرش برای پیشبُردِ هر چه بهترِ روایت، بهره می جوید و مخاطب را غرق در لذت می کند.