او را بهترین آهنگساز موسیقی متن تاریخ سینما میدانند، نه به خاطر بُت سازی یا کمبود اسطوره، نه! تاریخ موسیقی فیلم، اسطوره های مُرده و زنده متعددی دارد، لکن از قضا این مَرد ایتالیایی، نه تنها برازنده، بلکه دقیقا همان معنای اصیلِ واژه اسطوره بود، در همان زمان حیاتش!
نوازنده، آهنگساز، تنظیم کننده و رهبر ارکستری که در عین تواضع، بسیار بلند پرواز بود و محدودیتی برای خود نمیدید، اما فکار خود را با آثارش به گوش جهانیان رسانید، نه با هیاهوی رسانه ای و اخبار زرد و به قول امروزی ها شوآف!
او در ایتالیا به دنیا آمد، زندگی کرد، شهرت یافت و همانجا از دنیا رفت. "موریکونه"ی فقید و البته فقید المثل، در سال 2016، در مراسم اسکار؛ زمانیکه به خاطر ساخت موسیقی متن فیلم "هشت نفرت انگیزِ" تارانتینو، نامش به عنوان برنده جایزه اسکار خوانده شد، بدون توجه به هیبتِ رسانه ایِ هالیوود و بزرگی این استیج جهانی، با متانت از جای خود برخواست و شکوهمندانه به سمت صحنه خرامید، سر به زیر و فروتن، اما سرشار بزرگی و عظمت!
زمان برخواستن از صندلی تا رسیدن به استیج؛ به دلیل کهولت سنش، کمی طول کشید، اما مگر کسی میتوانست گذر زمان را احساس کند؟ جمعیت، ایستاده و تشویق کنان، داشتند از تماشای تجلّیِ انسانیت، حظّ دنیا را میبردند. هنگامیه به پشت میکروفونِ استیج رسید و آهنگِ سخن گفتن کرد، متوجه شدیم که متنی روتین برای تقدیر و تشکر از آکادمی و دوستان و همکاران و خلاصه از این قبیل تشریفاتِ گاهاً ریاکارانه و متملّقانه، تدارک ندیده است!
او به آرامی، چند جمله به ایتالیایی نطق و سپس سکوت کرد و با چنان عزت نفسی منتظرِ مترجم سالن ماند که سخنانش را برای حضار ترجمه کند که گویی اِشکال از بقیه است که ایتالیایی نمیدانند! برای او چندان مهم هم نبود، زیرا وی هیچگاه مانند خیلِ عظیمِ عوام، هالیوود را رسانه مرجع نمیدانست! حق هم داشت، او از ایتالیا آمده بود، خواستگاهی تاریخی و شکوهمندانه در حوزه موسیقی و سینما!
راک، پاپ، جز، کلاسیک، فولک و فیوژن، سرزمین های ناشناخته ای برای موریکونه نبودند، او در همه این سبکها آثارِ قابل دفاع و فاخری ساخته بود!
بگذارید خودمانی تر بگویم، "انیو موریکونه" بیش از شش دهه را چنان بر موسیقی متن فیلم پادشاهی کرد که این تخت و جایگاهِ والا، تا قبل از او چنین حکمرانی به خود ندیده بود و بعید است دیگر ببیند!
نکته قابل توجه در کارنامه وی این است که شمارِ بالای آثار او، هیچگاه از کیفیتِ کارش کم نکرد که هیچ، بلکه مقوله "تکرار" را هم به فراموشی سپرد!
او چندسال پیش و در مصاحبه ای، عنوان کرده بود که هیچگاه حتی برای مرور خاطرات، سراغ پروژه های قدیمی که تولید کرده، نمیرود که مبادا پروژه ای که در حال حاضر مشفول کار بر روی آن است، ذره ای شبیه به ساخته های قبلی اش بشود!
با مرور و بررسیِ کارنامه موریکونه، متوجه میشوید که چرا وی، لقبِ بهترینِ تاریخ را یدک میکشد، بالغ بر 417 موسیقی برای سینما و تلویزیون و نزدیک به 100 موسیقی برای اجرای ارکسترهای بزرگ!
ضمن اینکه درست است که او برای بهترین بودن، اولین نبود، اما از دهه 60 میلادی که آثارش به گوش جهانیان رسید، با قیاسی موشکافانه میشد فهمید که بزرگانی مثل اشتاینر و آلفرد نیومن، در مقایسه با موریکونه صرفاً اولین بوده اند، نه بهترین! موریکونه حتی از مهره های مهمِ هم دوره خودش مثل "جری گلدسمیتِ" افسانه ای هم یک سر و گردن بالاتر بود!
شاخصه مهمِ موسیقی متن فیلمهایی که "انیو موریکونه" تولید میکرد، جدای از فرم و آلات و آوا ها و ضربآهنگها و کُنترپوان های منحصر به فرد، این بود که موسیقی؛ مادامیکه مشغول تماشای فیلم بودیم، کاملا در خدمت و غرق بود، به عبارت دیگر، قطعاتی که موریکونه تولید میکرد،با وجود غنای سرشار و عجیبی که داشت، ذره ای حواس بیننده را به خود جلب نمیکرد، بلکه بسیار نامحسوس تاثیر سکانسها را بیشتر و دُزِ آنها را بالاتر میبرد! اما همان قطعات موسیقی را وقتیکه به تنهایی و بدون تصویر گوش میدادیم، متوجهِ شخصیتِ مستقل و در عین حال استوارِ آن قطعه میشدیم!!
این بارزه ی مهم، چیزی است که در موزیسین های امروزی دارد رنگ میبازد! امروزه آثاری از بزرگانِ دنیای موسیقی متن فیلم به گوش ما میرسد که در آنها، یا حق مطلب ادا نشده، و یا بعضاً آنقدر ملودیکال نوشته شده اند که حواس مخاطب را حین دیدن فیلم، پرت میکنند!
باری، پر کار ترین، پر فروش ترین و بهترینِ تمام ادوار حدود یک سال پیش، در حالی دیده از جهان فروبست که با رفتنش، یک بار دیگر آن جمله معروف را برایمان تداعی کرد که: "تنها صداست که میماند"...