آیدا "
آیدا اونقد خوشگل بود که هرکی بهش نگاه میکرد میگفت نقاشی خدارو ببین. از حرف بچه های امروزی خیلی نچرال و ساده درعین حال تمام قشنگیو داشت.
یه روز عکس خانوادگیشو دیدم،اونقد مادرش زیبا بود که میشد قشنگی آیدا رو به مادرش تشبیه کرد یا اینم بهتره بگم پدرش هم همینطور.
میگفت یه برادر داره دوسالی ازخودش بزرگتره.
وقتی باهام حرف می زد تمام غم های وجودمو فراموش میکردم ،درست مثل یه آمپول برای بیهوشی عمل میکرد.
تا خود صبح تو چتامون از زندگی و عشق و عاشقی حرف میزدیم مدام قربون صدقه ی هم میرفتیم خیلی وقتا پیشش کم میاوردم .اصن جوری حرف میزد دلت میخواس اگه میشد صحفه گوشیو بشکنی و ازهمونجا درش بیاری بغلش کنی یا خودتو جلو چشاش براش قربونی کنی. دل آدمو آب میکرد.
یه روز از همون روزایی که خواستیم همو ببینیم یادمه یه شال گل گلی پوشیده بود با یه آرایش خیلی ملیح یه از این پیراهن های مردونه ساده وای که اون روز دیوانه شده بودم .
روز به روز روش حساس تر میشدم دست خودم نبود.
بهش گفته بودم حاضرم براش هرکاری بکنم هرکاری،فرقی نمیکنه فقط دوسم داشته باشه زن زندگیم باشه کسی که وقتی از سرکار برمیگردم کنارش دردامو فراموش کنم خستگیامو یادم بره
وقتی کلید میندازم در خونه بوی غذاشو استشمام کنم دلبریشو ببینم اصن بخواد با شلوار گل گلی گشاد باشه با یه تاپ ساده چه فرقی میکنه اون در همه حال زیبا بود
موهای بلوند بلندشو وقتی تو خونم راه میرفت نگاه میکردم میگفتم آیدا میدونی بقدری دوست دارم که الان که خونه ی خودمونیم مثل اون اهنگ معین که میگه کنارم هستیو دلم تنگ میشه هر لحظه،من الان همونجورم حس معینو دارم.
اما ...
وارد جزئیات بشم یانه؟
کارشو خوب بلد بود انگار خدا جون دلبریو تواین دختر فقط ریخته بودی .
بعد این حرفام می یومد رو پاهام میشست عشوه های زنانشو سرم خالی میکرد
آخه قربونت بشم دلم هیچکیو نمیخواد دیگه هیچکی به اندازه تو منو بلد نیست هیچکی تو نمیشه بخدا ...🖤