نمیدونم چرا ولی حس می کنم پخش شدن آهنگ های معروف بچگی،از شهربازی ای که تازه یه جایی نزدیک خونهی ما افتتاح شده خیلی برام غم انگیزه؛ هر روز رأس یه ساعت خاص _که از قضا همون ساعتیه که من فکر می کنم به همه کارهای نکرده و نصفه نیمه ام_ شروع به خوندن می کنه. صداش خیلی بلند نیست؛ در واقع لازمه همه رو ساکت کنی تا بتونی صداش رو راحت بشنوی ولی خب نسبت به بقیهی نقاط خونه صداش توی اتاق من بیشتره.
این صدای آرومی که تو اتاق من بلند تر از بقیهی جاهای خونه ست، باعث میشه بفهمم چقدر از اون دنیای "حسنی میای بریم حموم؟..." و "عمر ما کوتاه ست چون گل صحراست..." فاصله گرفتم. ولی خب حداقل نسبت به بقیه بهش نزدیک ترم:")