فلسفه سند بنیادین:
در تهيه سند ملي تحول بنيادين آموزش و پرورش كوشش شده است تا با الهام گيري از اسناد بالا دستي و بهره گيري از ارزشهاي بنيادين آنها و توجه به اهداف راهبردي نظام جمهوري اسالمي ايران، چشم انداز و اهداف تحول بنيادين در نظام آموزش و پرورش مبتني بر آرمانهاي بلند نظام اسلامي بايد معطوف به چشم اندازي باشد كه در افق روشن ،ترسيم گر ايراني توسعه يافته با جايگاه اول اقتصادي، علمي و فناوري در سطح منطقه با هويتي اسالمي انقلابی، الهام بخش جهان اسلام همراه با تعاملي سازنده و مؤثر در عرصه روابط بين المللی است.
اگرچه در سه دهه گذشته تلاش های قابل تقديری از طرف مسئولان و دست اندركاران نظام تعليم و تربيت براي بهبود و اصالح نظام آموزشي كشور به عمل آمد كه خوشبختانه نتايج مثبت و مفيدي نيز بر جاي گذاشته است؛
ليكن هنوز آموزش و پرورش با چالشهاي جدی روبرو است و برونداد آن در طراز جمهوری اسلامی ايران و پاسخگوی تحولات محيطی و نيازهای جامعه نميباشد.
از اين رو تأكيدات حكيمانه رهبر فرزانه انقالب اسلامی مبني بر ضرورت تحول بنيادي در آموزش و پرورش با تكيه بر فلسفه تعليم و تربيت اسالمي – ايراني و تدوين الگوي اسلامی – ايراني براي تحول و پرهيز از الگوهاي وارداتی، كهنه و تقليدی محض، چراغ راه برون رفت از چالشهای نظام آموزشي كشور است.خوشبختانه با درك ضرورت و اهميت اين امر و در پاسخ به نداي هوشمندانه رهبري معظم انقلاب اسلامی)مدظلهالعالي(، طرح تدوين سندتحول بنيادين آموزش و پرورش در افق چشمانداز بيست ساله جمهوري اسلامی ايران پس از تدوین و تصویب در شورای عالی آموزش و پرورش در دستور کار شورای عالی انقالب فرهنگی قرار گرفت و سرانجام پس از شكلگيری حلقههای كارشناسي – پژوهشی با مشاركت صاحبنظران حوزوی و دانشگاهی و مديران و كارشناسان مجرب آموزش و پرورش و سايردستگاههای ذیربط، ضمن پايبندی به ديدگاههای حضرت امام خمينی)ره( و نظرات مقام معظم رهبری درباره تحول بنيادين نظام آموزشي و همسو با اسناد فرادستی، از جمله سند چشم انداز بيست ساله كشور ، این سند به تدوین و تصویب رسیده است.
دکتر حسن ملکی رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی:
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به دلیل غفلت و اهمال مدیران و صاحب منصبان در نظام تعلیم و تربیت کشور به یک سند معطل تبدیل شده است. بی تردید از این سند نباید متن مقدس ساخت به نحوی که کسی نتواند آن را نقد کند لکن علاوه بر این احتیاط؛ از تبدیل شدن آن به یک "سند معطل" نیز باید جلوگیری کرد
بخشی از مهم ترین دلایل اجرایی نشدن این سند، به شرح زیر میباشد:
1- نگاه آسیب شناسانه
چرا این سند مهم و کم نظیر با همه نواقصی که دارد اجرایی نشد؟ با نگاه آسیب شناسانه، کدام موانع و آسیبها باعث شد این غبن تاریخی در تعلیم و تربیت ایران پدید آمد.بیشک تا آسیبها فهم نشوند و پذیرفته نشوند چیزی عوض نمیشود. بارزترین آسیبها همان غفلت و معطل ماندن سند است که شرح داده شد
2_مدرسه تراز سند، معلوم نیست
همه تصمیمات در برنامهها نهایتاً در مدرسه باید اجرایی شود، همه رویدادهای اصلی و اثرگذار در این موسسه تربیتی رخ میدهد. هنوز ساختار، ویژگیها و هندسه دقیق مدرسه در تراز انقلاب و سند تحول بنیادین طراحی و تصویب نشده است، آیین نامه اداره امور مدرسه در دست تدوین بود که ناقص مانده است با وجود این کاستی عظیم چگونه میتوان انتظار داشت که طرحها و برنامههای تحولی ستاد در مدارس اجرایی شود؟ کما این که اجرایی نشده است. چرا بستههای تحولی به نحو مطلوب اجرایی نشد؟
مدرسه متحول نشده است، چرا کثرت جلسات و تراکم مباحث و گاهی نیز مناقشههای حرفه ای نتوانست این مشکل را حل کند؟ پاسخ آن است که "مدرسه" متحول نشده است. همان مدارس پیشین است ولی ما مکرر طرح و بخشنامه ارسال میکنیم و به جایی نمیرسد مانند آن چه که سالها قبل در اجرای سند تحول در دوره متوسطه پیش آمد.
3_فقدان نگاه راهبردی در اجرای سند
نگاه راهبردی باعث میشود، نقطهای که در آن قرار داریم به درستی تحلیل شود، جایی که قرار است برسیم به نحو مطلوب تعریف شود، مراحل بین راه مشخص گردد و نحوه نیل به آن نیز تدارک دیده شود.
به علاوه این که در برنامه راهبردی هوشیاری نسبت به محیط وجود دارد. نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدها تنظیم میگردد و رابطه آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
با تعیین هدفهای عملیاتی و راهبردی مناسب نقشه راه برای حرکت به دست میآید، در عملیاتی کردن سند و پیش برد برنامههای تحولی به این قاعده توجه لازم را نکردیم
4_عدم اطلاع و حمایت ارکان نظام از اجرای سند
سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی نقشه کلی تعلیم و تربیت هستند و به حمایت ارکان نظام و قوای کشور نیاز دارند، چنانچه قوه مقننه، قوه قضائیه و سایر ارکان مدافع وحامی تعلیم و تربیت باشند و به اجرایی شدن سند تحول کمک کنند رویدادهای بزرگی در کشور به وقوع میپیوندد. در سالهای پیشین چنین حمایتی نبود.
هر موقع مسایل آموزش و پرورش طرح میشد تحلیلهایی به عمل میآیند و جهتگیریهای آشکار میگشت ولی هیچ گاه تعلیم و تربیت آن طور که شایستهی نظام جمهوری اسلامی ایران است مورد حمایت قرار نگرفت. در همین سالهای اخیر مدیرانی که برای آموزش و پرورش انتخاب شدهاند تأمل کنید.
اگر نزد ارکان اصلی نظام آموزش و پرورش جایگاه درستی میداشت چنین انتخابهای نامناسب و جهتگیریهای ناصحیح به عمل میآمد؟ یک نفر مدافع واقعی نظام تعلیم و تربیت است و آن هم رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی است. رهبر معظم قویترین و اصیلترین مواضع را نسبت به تعلیم و تربیت دارند لکن چون بدنه آموزش و پرورش و بخش عمده مسئولان چنین موضع قوی ندارند فرامین و مواضع رهبری مورد عنایت ساختاری قرار نمیگیرد. در نتیجه سالها میگذرد و مشکلات حل نشده باقی میمانند.
نمونه بارز این نقیصه، اجرایی نشدن سند تحول بنیادین در طی سالهای اخیر علیرغم تذکر و تأکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب اسلامی است.
ایشان طی ده سال گذشته هر سال فرمودهاندکه این سند را عملیاتی کنید لکن اقدام جدی و اثر گذار صورت نپذیرفته است... هرگز نمیتوان اقدامات موردی و مقطعی را اجرای سند تحول بنیادین تلقی نمود.
5_ضعف جدی در مشارکت اجتماعی
مشارکت اقشار تصمیم گیرنده یک امر ضروری است و هیچ چیز دیگر جایگزین آن نمیشود. آن چه که تحت عنوان تقسیم کار ملی نامیده میشود برای اجرای سند مورد نیاز است. هریک از جوامع مرتبط با تعلیم و تربیت ظرفیت و اثر گذاری خاص خود را دارد.متأسفانه به دلیل اقدامات نامناسب برای تشکلهای معلمی و گاهی غلتیدن آنان به سمت جناحهای سیاسی و زاویه گرفتن از مصالح تعلیم و تربیت، اعتبار تشکلها مخدوش شده است
موثرترین اشاعه همزمان با اجراست. چنانچه اجرای سند با برنامهریزی دقیق و عالمانه صورت گیرد و تا حدودی آثار و نتایج آن را در میدان و عمل ببینند، به پذیرش سند کمک میکند. بین "فهم" و "پذیرش" باید تفاوت گذاشت ممکن است جامعه سند را بفهمند ولی نپذیرد. فهم به ارتباط موثر کمک میکند ولی پذیرش به اجرای کامل آن یاری میرساند برای فهم و پذیرش باید برنامهریزی کرد
6_ الگوی اجرایی بومی
از جمله عواملی که در انتخاب و تدوین الگوی اجرا، موثر است نوع نظام آموزشی است.
در نظامهای غیرمتمرکز، اجرا با الگوهای متکثر و با محوریت کامل معلم قابل پیگیری است و در نظامهای متمرکز با اقدامات از بالا به پایین و در نظامهای نیمه متمرکز با ترکیبی از دو الگوی مذکور برنامهظریزی شود. نظام تعلیم و تربیت ما فعلاً متمرکز است و شاید با الهام از مفاد سند تحول کاهش پیدا کند.
بی تردید نظام غیرمتمرکز با فلسفه تربیتی اسلامی تناسب ندارد و تمرکز مطلق نیز مورد تایید نیست. باید الگویی طراحی کرد که در آن ضمن صیانت از اصول و ارزشهای اسلامی به نوآوریها و خلاقیتهای مدیران داده شود و رویش طرحها و برنامهها از سطوح پایین انجام گیرد
7_صلاحیت عوامل اجرا
آنانی که سند تحول را عملیاتی میکنند باید "صلاحیت تحولی" داشته باشند. احتمالاً این واژه جدیدی است که وارد عرصه و هندسه صلاحیتها میشود. صلاحیت تحولی به مجموعهای ازنگرشها، طرز تلقیها، شناختها، موضعگیریها و مهارتها اطلاق میشود که فرد را برای اقدام تحولی راستین آماده میکند و آنان را به ایفای نقش موثر وادار میسازد، یک عنصر تحولی باید بدون دستور و بخشنامههای مرسوم وارد عرصه تحول شود و گاهی نیز از مسئولان مطالبه کند.
اصولاً مقوله تحول مقوله انتظار نیست بلکه مقوله حرکت و مطالبه است.کارشناسی که عمق تحول را فهمیده است باید به تعهدات ناشی از آگاهی و ضرورت عمل کند و به صورت فعال و در جنبه های نظر و عمل کوشا باشد. بی تردید برای ایفای نقش مطالبه گر وفعال باید از طریق آموزشهای مداوم و ارتباطات موثر و هم اندیشیهای مکرر کسب صلاحیت کند و آمادگی کسب نماید.
منابع:
سایت شورای انقلاب فرهنگی
خبرگزاری تسنیم
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش