Sepideh
Sepideh
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

شما چه عنوانی رو برای این نوشته میپسندید؟

همه‌ی ما یک بار در زندگی عاشق میشویم...

و در همان یک بار هزاران بار تغییر میکنیم..

آلستارهای قرمزمو پا زدم

از در خونه زدم بیرون ، اونقدر شاد و شنگول بودم که هیچی نمیتونستم جلوم رو بگیره

سریع از خیابون رد شدم و دست کشیدم به شمشاد های خشک شده...

بلاخره رسیدم....

نبود!

و این یک فکر باطل بود که فکر میکردم فردا میبینمش...

یک روز..

دو ماه......

سه هفته......

رفت..

قبل از اینکه بتونم بهش بگم:

زیر این ماسک مشکی که دائم بند هاش گوشم رو اذیت میکنه

یک لبخند هست....

که فقط با دیدن تو شکل میگیره.!

یک قلب هست...

که فقط با دیدن تو شروع میکنه به تپیدن.!

اما رفت(:

در آخر...

فقط یک چیز از خداحافظی نکردن بدتر است...
فرصت خداحافظی پیدا نکردن..
و این زخم همیشه تازه می ماند..!!
و هرچه نگفته ای....
و هرچه نکرده ای تا ابد عذابت میدهد
در هر چهره بیگانه او را میبینی
در هر لحظه بعد از او به خودت میگویی
اگر آن آخرین بار این یا آن کار را کرده بودم...
اگر این یا آن کلمه را گفته بودم....
درنهایت میفهمی فقط یک کلمه بود که
این ، آن گفته از دست
وآن بوسه ها...
آن بوسه ها که بردست وصورتش ننشاندی و دیگر
..فرصتی برای هیچ کدام اینها نخواهد بود.....
دنیا یک لحظه بود...
و تو آن لحظه را باختی
و آن که این فرصت را ازدست داده بازنده ابدی خواهد بود...!!!!

و این است ؛ پایانی تلخ بر شیرینی های زندگی‌مان!..


#سپیده‌جمشیدی


اولین باری که نارنگی رو بو کردی چه حسی داشت؟!)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید