بیا در آغوشم
بیا بغلت کنم تا باهم بخوابیم فقط لطفا کمی کمتر لگد بزن به معدم آخه درد میگیره، میسوزه و آشوب می شه؛بیا اضطراب کوچولو، من و تو تا آخر این مسیر باهمیم دست کم به آغوشم بیا تا تنها نباشیم
نترس تو مقصر نیستی میدونم، تو هم مثل من از آینده ی مبهم می ترسی.
کوچولوی من آروم باش! تو مقصر نیستی تو فقط ترسیدی
تو هم زخم ترس روی بال هات داری
ترس اینکه نکنه این راه به نتیجه ای که دلخواهمونه ختم نشه
منم مثل تو ترسیدم
پس نترس و بیا! بیا در آغوشم بیا...
عه! عه! کجایی؟ کجا رفتی؟ بهت میگم بیا
تو همراه همیشگی من بودی، بیا نرو ! نرو!
آه! اضطراب کوچولوی من کجا رفتی؟
برگرد بیا بیا…