شايد به نظر همه ي آدم ها
ايستگاه هاي اتوبوس فقط جايي براي منتظربودن ان؛
ولی اونا يه خاصيت ديگه ام دارن
اونا پناهي ان براي کسی که منتظر رسيدن عقربه هاي ساعت به شماره ي خاصي،
اونا پناهی ان برای دونده ای که نفسی برای ادامه دادن نداره،
اونا استراحتگاه پیاده ای هستن که خیلی از خونه ی امنش فاصله گرفته،
به نظرم یکی هست که بیشتر از من این ایستگاه هارو دوست داره و شاید اونو خونه اش بدونه، شاید اون یه شبگرد بی خانمان
برای من ايستگاه های اتوبوس فقط ايستگاه نيستن
پناهگاهی هستند براي آوارگي و بی قراری
هرجای دنیا که باشی هرچقدر هم سرگردون ایستگاهی پیدا میشه تا لحظه ای پناهی باشه برای آدمی.