مثل هميشه روز جمعه بود و طبق انتظار همه جا آروم، توي ايستگاه فرجام منتظر بي آر تي بودم؛
که یک دفعه حدودا ١٥ نفري آدم كرولال وارد ايستگاه شدن، همه باهم حرف ميزدن و ميخنديدن ولي بي صدا
يعني اگروسط يه فيلم بودی فكر ميكردي يه سري آدم بهت حمله كردن
وسط فشار دست و پاهاشون له شدم، كيفم و كفشم رو لگدكردن
اما به جاش برام بهترين اجرا رو اكران كردن
اجرایی به نام سکوت پر هیاهو
دیدن دنیای آدم های کرولال برام جذاب شد اون ها ازدواج ميكنن، بچه دارميشن و خيلي جالب انگار که دنیای مخصوص خودشون رو دارند؛ شايد اگر من به جای اونا بودم حتما خونه نشين میشدم.
قبلش داشتم بخاطر اينكه كسي دلم رو شكسته بود گله و شکایت میکردم که محو این اجرا شدم.
این تعداد آدم با هم حرف میزدند، وسط حرف هم میپریدن، باهم تبادل احساس میکنند.
اون تعداد ادم و نحوه ی تعاملشون صدای یه شلوغی پر هیاهو رو توی سرت تداعی میکرد و در همین لحظه توی همین تفکراتت یه سکوت عجیبی همه جارو فرا میگیره و میبینی که انگار داری به فیلمی که صداش رو قطع کردی نگاه میکنی ...
یه جوری انقدر حركت دستاشون سريع هستش كه ما ادم های معمولي قطعا سرمون درد ميگيره
شايد هم اسم اين اجرارو باید بزارم سكوت شلوغي ..... نمیدونم!