چند روزیست که خودم را زیر ذره بین گرفته ام
میدانی؟!:
همیشه فکر میکردم اگر دریک محیط دیگر بودم،اگر شرایط جامعه طور دیگری بود ،قطعا من آدم فوق العاده ای میشدم و به همه ی آرزوهایم جامعه عمل میپوشاندم
اما این روز ها فهمیده ام این ها فقط توهمات بی پایه و اساس من است که میخواهم روی کم کاری هایم پرده بپوشانم
من بارها و بارها با رفتارهای اشتباه با تفکرات اشتباه با روش های اشتباه آرزوهایم و فرصت هایم را به باد داده ام
بجای تلاش دست کشیدم و منتظر بودم یکی بیاید عیسی آرزوهای مرده من بشود
اما هیچوقت نخواستم خودم عیسی باشم برای خودم
فکر میکردم باید یک شبه از خواب بیدار بشوم و ببینم همه چیز تغییر کرده است
اتفاقی که هیچوقت نیفتاد و من هرشب بااین رویا و امید به خواب رفتم خوابی که به اندازه ۲۸ سال طول کشیده است
به هر دری میزنم که اعتراف نکنم تقصیر از خودم بوده است یک روز جامعه را مقصر کردم یک روز آن دیگری را یک روز شرایطم را
دیگر بس است نمیخواهم اسیر کاش ها و اگر ها باشم
حالا به همه میگویم هر اتفاقی خوب یا بد که در زندگیم رخ داده من خودم مسئول بوده ام
و از این پس ناخدای کشتی زندگیم هستم حواسم را جمع میکنم که به گل ننشینم حواسم به طوفان ها هست ...