Hassan Bigdelimir
Hassan Bigdelimir
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

بعضی وقتا شوخیا رو باید جدی بگیریم....

همه چیز از یه شوخی شروع شد.....

اواخر سال 82 بود که با خوندن چند تا کتاب از آنتونی رابینز جو موفقیت نامحدود منو گرفته بود... فکر میکردم چرا که نه ؟ .. مگه میشه من موفق نشم... شروع کردم به ایده پردازی و خلق مثلا یه بیزنس خونگی ... شاید به سبزی خرد کنی و آبلیمو گیری م فکر کرده باشم... نمیدونم دقیقا ولی یادمه خیلی دست و پا میزدم که یه جوری بشه.... محمد که یکی از دوستای نزدیکم بود اون موقع ها کلاسای طراحی سایت و این چیزا میرفت.

یه شب داشتیم درباره کرایه کردن یه مغازه و راه انداختن یه کسب و کار با هم بحث میکردیم که یهو گفت بیا یه سایت بزنیم... مثل همون مغازه اس و خیلی ساده تر...اولش فکر کردم داره شوخی میکنه .. هیچ اطلاعاتی از این مسیر نداشتم.... سه سال طول کشید .... سال 85 بود یا 86 یه سایت اومد بالا برای فروش آجر.... ولی خوب نه تامین کننده ای بود و نه خریداری ولی خب جالب بود برام....

کار به جایی رسید که اولین سفارش آجر رو گرفتیم سال 87 دقیقا یادمه یه بار سفارش آجر نسوز که قرار بود برسه به ارومیه.... همه ی مراحل کم کم پیش رفت و بار رو ارسال کردیم... خوب بود یادمه حدود 200 هزار سود کردیم اشک تو چشمام بود.... حال و حوصله ی دانشگاه رو نداشتم رفتم سربازی ... دست گل محمد این بود که چون من نبودم پیگیری کنم سفارشو اونم امتیاز سایت رو تمام و کمال بخشیده بود....

دلسرد شدم خیلی دیگه انگیزه ای نداشتم ... بعد از 8 سال دوباره نقطه ی اول... توی یه نقطه ای ایستادم که بدترین زمان و مکان ممکن حضورم بود.... سال 92 آ زد بریک رو راه انداختم.... پروژه سطحی که بخاطر کارآمد نبودن تیم به شکست رسید... رسیدم به دی جی آجر دی جی آجر بارگزاری شد و با شدت تمام سعی بر تامین مصالح مسکن مهر کرد ... نشد باز ....امتیاز سایت واگذار شد هر چند خروجیهای خیلی خوبی گرفتیم ولی تامین محصول و افزایش قیمت دیگه غیر قابل کنترل شد.....

ولی الان با چند سال در جا زدن و آزمون و خطا رسیدم به بچه ی نوپایی که دارم براش با تمام وجود دست و پا میزنم و ایندفعه ازش انتظار دارم که قد بکشه.

اینبار با پرمیوم شروع میکنم... ...

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید