ویرگول
ورودثبت نام
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
خواندن ۵ دقیقه·۷ ماه پیش

دکتر انوشه...👌🍂

.😊
.😊

بنام خدا...

سلااام به همگی...

امیدوارم که حاالتون خوب باشه...

خب من اضافه گویی نمی کنم...

بریم سر اصل مطلب...

من نصف زندگیم رو حرف های دکتر انوشه تغییر داده نصفشم آیای عزیزی مشاوره خانواده ا‌گه اشتباه نکنم...

و امروز حرف هایی که خیلی روی من تاثیر داشتن رو میگم...

هرگزهای مهم...
خودتون رو آرام آرام برای دیگران ورق بزنید ...
چون اگر تمام شوید...
سريعا میروند سراغ دیگری ...
هرگز از رود خانه ای که خشک شده ...
بخاطر گذاشته اش سپاسگزاری نمی شود ...
هرگز از جلو به یک گاو از عقب به یک خر و از هیچ سمتی و از هیییچ سمتی به احمق نزدیک نشوووو نادان را از هررر طرف بخوانید همون نادانه....

قشنگ بود!؟♡

خب بریم ادامه حرف های قشنگ دکتر انوشه...

میگه که :

همیشه به قدری محبت کن که بعدش مجبور نشی به طرف ثابت کنی احمق نیستی....

همیشه به قدری اجازه ورود به یک نفر توی زندگیت بده  که به خودش اجازه نده برای تو و به جای تو تصمیم بگیره  و خط قرمز رو رد کنه...

اینم جااالب بود!...







منتظر حمله کسی باش که زیادی بهش محبت کردی...

دقت کن چییی گفته دکتر انوشه...

منتظر حمله کسی باش که زیاد بهش محبت کردی...

اصلاااا اینو گفته بنویسید...

بنویسید ... (زیاد) که باشی زیادی میشی ...
زیاد که باشی زیادی میشی...
خیلی حواستون باشه ببینید چه مقدار خودتون رو در اختیار دیگران می زارید...
چقدررر دکتر انوشه حرفاش حقه ...
این چیزایی که گفته تک‌تکشون رو من  تجربه کردم یعنییی محبت زیادی کردم حمله هم بهم شده ...

و درس گرفتم دیگه به کسی محبت زیادی نمی کنم و اینکه خودمو در اختیار هییییچ احمقی چه کم چه زیاد قرار نمی دهم ...

بچها اشتباه توو زندگی...
یک بار...
دو بار...
نهایتش سه باااار....
بیشتر از سه بار اگه یه اشتباه رو تکرار کردین یعنی احمق تر از خودتون زیر کره زمین کسی نیستااا...

خب بریم ادامه بدیم...

دکتر انوشه میگه که من معتقدم که خداوند عالم همیشه آخر شب به قلب آدما یک پیام میده ....
و به درون همه این آدما این پیام رو میده...
که بنده من تو پنجاه ساله شصت ساله هفتاد ساله هشتاد ساله داری بندگی می کنی....
من میلیارد ها ساله دارم خدایی میکنم...
چراااا به من اعتماد نداری؟؟؟!!
چرااا به من تکیه نمی کنی؟؟؟!!
من میلیارد ها سال بر این کائنات دارم خدایی میکنم به من تکیه کن...

من به تنها کسی که اعتماد کردم و هیچ نوع بدی و حالا خیانتی ندیدم از طرفش خدا بوده ...
به غیر خدا یعنی بنده های احمق خدا زیاد اعتماد کردم اونقدررر اعتماد کردم که حاضر بودم جونمو فداشون کنم ولی دیدم نه والا فایده نداره وقتی متوجه تک تک ملاک و معیار ها و نقطه ضعف ها و خط قرمز های منو میدونه و از روی قصد از اونا رد می کنه که باعث بهم ریختنم بشه ...
این بوده جواب اعتمادم به آدمای این دنیا ...

پس به تنها کسی که می تونم توو زندگی اعتماد کنم از عمق قلبم خداست ...
من کلااا دور تک‌تک بنده های خدا خط قرمز کشیدم چون‌ فایده ندارن مطلب آشنا هستن همه و خیانت کار...

پس دقت  کنید به کار هایی که در طول روز انجام‌می دهید و دقت کنید که به چه کسی اعتماد کردین...

حتی اگه به بهترین رفیقمون هم اعتماد کنید تااا تقی به توقی خورد جلووو همه لو میدنت پس حرف ها و راز های مهم زندگیتون رو به هیچ کس نگید...

من کلاس نهم که بودم با چهار نفر توو کلاس دوست بودم خب الان اونا یکی شون بر سر کوچیک ترین حرفی که بینشون اتفاق افتاده ها اومد بهم سیر تا پیازشون رو گفت ....خخخ

پس اعتماد نکنید...

چرا حالا؟
چون که الان هیچ حرفی توو دهن هیچی گیر نمی کنه بلاخره ده سال دیگه بیست سال دیگه اون حرفایی که تا حالا به هیچ کس جز رفیق صمیمی ت نگفتی رو بلاخره یک روز جاش برسه لو میده تو رو و راحت می فروشه تو رو پس اعتماد نکن کردی هم مهم نیست چون تهش تو هم عصبی میشی و میری آبروی اونو میبری و راز های اونو لو میدی بقیه هم بهتون می خندند....خخخ

خب حالا من با بقیه فرق دارم ...
خواستی اعتماد کنی حرفی توو دلت بود که تا حالا آدمش رو نداشتی بهش بگی من هستم تاااا تهشم به کسی نمی گم گفتمم مهم نباشه برات چون بعدش تو هم راز منو لو میدی...خخخ

من‌ مگه دیوونم که بیام با شما هم هم راز بشم و درد و دل کنم ...خخخ

برو عامو فقط سلامتی خودم که کل راز ها و حرف های زندگیم رو پیش خدا گفتم و به هیچ دوست و رفیقی اعتماد نکردم دم خودم گرم ...

که تا حالا در این سن با هیچ کسی اونقدر صمیمی نشدم و دوست صمیمی صمیمی نداشتم و انتخاب نکردم که تهش آسیب ببینم ...
خب بیخیال این حرفا ...
شما ها گوش نمی کنید به حرف های من ولی من مطمئنم که یه روزی گیر می کنید و در این شرایط ها قرار میگیرن پس دقت کنید.....
🎉🎉
خب فردا جمعه هست چه روز بدی...خخخ
🎁🎁
دوازدهم اردیبهشت روز تولد من ...
یعنی ۴۰ سال قبل ساعت هفت صبح من به دنیا  میام ...خخخ 🎂
🎀🎀
ولی خب ساعتش بد بوده والا هفت صبح مال خوابه نه به دنیا اومدن ...🪻💐
آره شاید باورتون نشه من دارم چهل ساله میشم شاید به قیافم نخوره هاا ولی جدی جدی پیر شدم ...😭
نهایتش من ده سال دیگه نفس بکشم توو این دنیا که بشع پنجاه‌ سالم بابا خیلی عمر کردم الان می تونم بگم بزرگتر از همه توو ویرگول منم...😊🥲

ای نیلوفر پیر زن چه کردی با خودت دختر؟! 😅

سن که مهم نیست بچها دل آدم مهمه دل که شاد باشه و کودک درون آدم که زنده و فعال باشه یعنی خود خوشبختی...

پس سن مهم نیست چون فقط یک عدده...
و تولد تک تک اردیبهشتی های ویرگول رو  بهشون تبریک میگم آرزو میکنم که تولد صد سالگیتون رو ببینم توو همین ویرگول...
به اضافه عروسی هاتون...
به اضافه پدر و مادر شدنتون...
به اضافه از همه مهم تر دیدن قلی میرزا و مادرش ...خخخخ 😘

دیگع
همین تولدتون مبارک ...🤍😍🍬🍰

گوگول فردا قراره بیای تولدم یادت نره هااا...خخ

پس فعلا مراقب خودتون باشید تا پست بعدی خدانگهداااارر....




حس خوب زندگیکودک درون
۴۰
۷۶
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید