
بنام خدااا...
سلااام بچهای عزیز ویرگول حالتون چطوره؟!!!
خب منم یک هفته ای میشه خونه آبجیمم دلمم یه ذره شده واسه خونه مون ...
علیرضا هم زیاااادی روو مخمه خداشاهدهههه از دستش بیزار شدم ...
ولی خب دو شب دیگه بیشتر نیستم پیششون می خوان برن مسافرت تا بیست روز نیستن خداروشکر...خخخ
منم شنبه میریم خونه مون دیگه...
البته مامانم زنگ زده گفته به آبجیم جون هر کی دوست داری نیلوفر رو ببر با خودت نیست خونه راحتیم ...خخخ
یعنی ناامید شدم کلااا از خانواده...
از اونطرفم داداشم پیام داده نیستی افسردگی گرفتم...
از اونطرف بابام زنگ زده میگه بیا خونه جون خودت ...
بعدش مامانم گفت پول مسافرت تون از یه طرف با من چون واقعا آرامش داشتم کسی نبود هی چپ بره راست بره غر بزنه هی غر بزنه ...
واقعا من کی غر زدم ؟!
اصلا مامانمم سر حااال نیست والا...خخخ
بیخیال...
بریم یه متنی بنویسم ببینیم چیییی میشه تا تهش...
خخخ
....
ته چییی نیلوفر دیوونه؟!...
ته متن...
عامو سر کلاس بودیم خب یکی از بچها بهم گفت نیلوفر بریم سرویس بهداشتی منم گفتم همین الان اومدم...
گفت دیووونه سرویس بهداشتی بهونه مون باشه بریم توو حیاط حرف بزنیم...
منم گفتم بزن بریم خخخ
از خدا خواسته بودم والا...
خب نگاه کردیم معلم ما نبود خب توو کلاس سی و دو نفریم و توو کارگاه آموزش واسه سی و دو نفر سخته بخاطر همین بین سه تا معلم تقسیم شدیم خلاصه نگاه کردیم معلمون نبود چهار نفری رفتیم سر پله ها معلمون اومد جلومون گفت کجا بچها؟!
گفتیم سرویس بهداشتی...
گفت خب یکی یکی برین لطفا...
برگشت گفت نیلوفر اول برو ...
عامو منم گفتم باشه همونجا وایسادم تا اونا رفتن کلاس منم بلافاصله پشت سر شون رفتم یکی شون گفت ای وای خانوم نیلوفر چقدر زود برگشت فکر کنم اصلا دسشویی نداشت می خواست از کلاس فرار کنه ..
منم برگشتم کل حقیقت رو گفتم ...
معلمون حقیقتش کلیییی دعوام کرد گفت که از تو بعیده کلاه بزاری سر من و از این حرفااا...
بعدش فرداش اومد گفت از اول سااال گفتم نیلوفر توو زندگیش گول سادگیش رو میخوره همیشه...
ولی عجب منو شناخته بود هااا...
خب اشتباه من اونجایی بود که قدرت نه گفتن رو نداشتم که بگم نه من دستشویی رفتم و نمیرم تو خودت برو...
نه گفتن یه کلمه دو حرفیه ساده هست ولی خییلی هااا بلدش نیستن بچهاا ...
یکی بلد نیست نه بگه معتاد میشه ...
یکی بلد نیست نه بگه میره رل میزنه...
یکی بلد نیست نه بگه میره ضامن میشه و تهشم میره گوشه زندان می پوسه اونجااا....خخخ
یکی نمی تونه نه بگه کل زندگیش نابود میشه ...
طرف بلد نیست نه بگه با یه آدم اشتباه ازدواج میکنه...
هزاران مدل اینجوری داریم...
از نه گفتن هیییچ وقت نترسید توی زندگی تون ...
نترس از این که طرف مثلا ناراحت بشه من میگم بگو ناراحت بشه به جهنم به درک ناراحت شد که شد...
هر کسی ام می خواد باشه بگو باشه به درک ...
هرررر چقدرررر بیشتر بگی نه توی زندگیتون موفق تر خواهید بود من این واسم ثابت شده بچهااا...
بچهااای ویرگول عزیزان من لطفا (نه) گفتن رو به هررر کسی یاد بگیرید بگید نه ...
تااا دیر نشده یاد بگیرید ...
هرر چقدر بیشتر نه بگی موفق تری آرامش بیشتری داری پس نع بگووووو ...
تاااا پست بعدی خدانگهداااارر...