بنام خدا...
سلامی پر انرژی به تک تک شما عزیزان ویرگول...
نماز و روزه هاتونمقبول قبول باشه انشاءالله...
خب حال و احوالتون چطوره؟!
خداروشکر که خوبید.
ادامه اون داستان نیسان آبی رو می نویسم هر وقت وقت خالی داشتم الان یه پستی بنویسم که مهمه برام...
خب دقیقا پارسال بود همین شب اول قدر خب من دیوونه اومدم یه دفتر برداشتم شروع کردم نوشتن ...(گریه)
خب اومدم یه لیستی نوشتم از آرزو ها و اون جايگاهی که باید می بودم...
چه فکر های محالی کرده بودم...
لعنت بر این شانسی که من دارم هر چند شانسی وجود ندارد ولی خب در حد همین حرف...
خلاصه اومدم نشستم با خدا عهد بستم که من فلان کارا رو اصلا انجام نمیدم ولی تو منو برسون به اون هدف هام...
اومدم کلی نوشتم یک سال طبق قول هایی که به خدا داده بودم توو اولین شب قدر پیش رفتم نماز هام به موقع بود بیشترشم شاید توو مسجد چقدررر کارای خوووب انجام دادم...
چقدررررر از ساعت شیش صبح بیدار شدم تاااا هفت شب نیومدم خونه همشششش دور کلاسهام بودم چقدرررر خرج کردم چقدرررر تلاش و کوشش چقدررر پشت کار چقدرررر از خوابم زدم ساعت ۲ و ۳ شبی که همه خواب بودن بلند شدم نماز خوندم با خدا حرف زدم چقدرر براش گریه کردم چقدررر عذاب کشیدم چقدررر سختی کشیدم و جلو هیییچ کس به روم نیاوردم مثل اون آدم قوی ها رفتار کردم ...
امساااال که امشب اولین شب قدر هستش اون نوشته ها رو آوروم بیرون اون دفترم رو با قیچی تیکه تیکه ش کردم و اینکه بعدش توو حیاط آتیشش زدم ...
بااور کنید بچهاااا به کوچیک ترین خواسته ای که نوشته بودمم منو رسونده بود خدا ...
آخه این همه خودمو زدم به اب و آتیش که تهش اینجوری جواب بهم بدی خدا؟!
واقعا ازت بعید بود خدای من چرا واقعا!؟
این همه کارا و سختی های منو ندیدی اصلا خدای خوبم؟!
امسال شب قدر منتظر من نباش که بیام اشک بریزم تو ام بشینی بخندی بگی ای نیلوفر دیوونه پاشو برو که حوصله تو رو اصلا ندارم تو شب قدر سال گذاشته دقیقا همچین حرفی بهم زده بودی من مطمئنم...
خلاصه بگم به خدا توو وجود من و زندگی من که وجود نداشتی تااا الان شاید توو ویرگول وجود داشتی خدایا بشنو اینو همینجور که ولم کردی از این به بعد شاید نیلوفرم ولت کرد تا روز قیامت وقتی تو جواب منو نمیدی منم دل زده و ناراحت و ناراضی ام از تو می خوای ناراحت شو می خوای نشو واقعااااا دیگه خستم کردی با کارات ...
این همه بلا و سختی واسه من زیاد نیست؟!
این همه من از کل آدمای دنیا زدم اومدم سمت تو و تنها تو رو انتخاب کردم بعنوان بهترین رفیق زندگیم ...
آخرشم هیچ که هیچ خداااایااا چرا واقعاااا؟!
روی تنها چیزی داری تمرکز میکنی روی اونایی هستش که رل و اینا دارن من منم میدونم چون برام ثابت شده ....
طرفو میشناسم کارش فقط رل زدنه با پسرا تااا الان با هزاران پسر بوده از منی که راه خدا رو انتخاب کردم موفق تره بخدااا به همه چییییی داره میرسه نه خدا رو قبول دارع نه دین و مذهب رو نه اهل بیت و اینااا رو میشناسه ...
فقط از اون تیپ های زشت میزنه میره عشق میکنه خدا هم درست حسابی پشتش هست...
همیشه خدا پشتشه...
واقعا که زده شدم از کل دنیا...
امشبم که شب قدر هستش والا حیف من که برم قدم بردارم به سمت مسجد و خدا ...
بسه دیگه واقعا بسه...
اگه الان شانزده ساله که توو زندگیم فقط خدا رو انتخاب کردم یه کاری کرده بود واسم...
به هییییییییچ جاییی نرسیدم به هیچ چیز نرسیدم حتی نشده کوچک ترین خواسته منو برآورده کنه بگم دستت درد نکنه خدا قربون تو برم من فدای تو بشم من که حداقل اینو بهم دادی بلاخره توو این همه سال جوابی دادی بهم ...
نشده به والا نشده منو برسونه به جایی دیگه خسته شدم...
هی هررر سال دارم خواسته هامو لیست میکنم که هی سال بعد نگاشون کنم بگم عجب به اینا رسیدم که سالها در آرزوی داشتنش بودم ذوق کنم ...
نشده ...
و امسالم مثل بقیه سال ها ...
دیگه برام مهم نیست خدا از امشب که شب قدره هررررررررر بلاییییی که توی دنیاااا هست بیار سرم هرررر چقدررر میخوای سختی ببارون سرم هرر کاری که دلت میخواد با من بکن دیگه فقط میگذرونم...
دست از همه چی بر میداریم ...
دیگه از دستت خسته شدم ...
تو از اولشم از من نفرت داشتی نگو نه که برام ثابت کردی توو دنیای زشتت...
من دعوا هم باهات ندارم فقط دیگه راه منو تو از هم جداس از امشب دورت خط قرمز کشیدم ببخشید که اینو گفتم ...
تو از اولشم خط قرمز کشیده بودی دور من ...
خب حرفی ندارم دیگه باهات...
یا علی...
خب بچهااا شااایدم من بی اعصابم امشب و میدونم حالم خوب بشه این پستو بر میدارم...
ولی بخدا اصلا دیگه نمی خوام یه ثانیه هم نفس بکشم توو دنیایی که ارزشش رو نداره...
خب همه اینا رو ولش کنید...
هرررر سمتی میریم توو هرررر فضایی میرم حرف از چیه بنظرتون؟!
بعلهههه حدستون مثل همیشه اشتباه بود ...خخخ
از اینکه آخر ساله ...خخخ
چقدررررر جمله مزخرف خداوکیلی...
خب آدم حسابی سال نو سال جدید بخوره توو سرتون ...
چنان میگن سال نو و امسالم داره تموم میشه که میخواد قیامت بشه ...
واقعا متاسفم براتون که میگن امسالم تموم شد خب به درک آقا که تموم شد ...
امسالی که گذشت چه قلطی کردی که سال جدید بخوای انجام بدی ...خخخ
اصلااا واسم مهم نیست چه امسال چه سال جدید...خخخ
فقط قربون خودم برم که هیچی توو زندگی برام مهم نیست گور بابای دنیا گور بابای جهنم از الان می خوام جهنمی باشم تا روز قیامت...
به این رسیدم که اگه دقت کنی توو این دنیا خوردن و خوابیدنم توو دین گناه محسوب میشه خخخخ...
خب مهم نیست بچها هررر کسی یه انتخابی داره بلاخره...
خب امروز رفتم یه دست لباسی بگیرم ست کامل البته واسه عید نه چون عید واسه شما شاید عید باشه واسه من اصلا معنی خاصی نمیده والا عیدم مثل بقیه روزا میگیرم تا لنگ ظهر میخوابم شبشم خواب تموم شد و رفت خداروشکر که هم خونه مون نمیاد همه میرن خونه مامان بزرگم ...خخخ
خب اینم از این ...
بریم ادامه خرید یه دست لباس شیک گرفتم سه میلیون اون فروشنده گفت فقط پنجاه تومن تخفيف داریم مامانم گفت نه ممنون همون پنجاه تومنم کارت بکش ...خخخ
بعدش من خندیم اون فروشنده گفت نه شوخی کردم به احترام خنده دختر سیصد تومن هم عیدی دخترت تخفيف خوبی داد در آخر...خخخخ خنده های منو همه رو از خود بی خود میکنه والا خخخخ....
اگه دلم خواست با اون لباسم یه عکسی حالا میزارم براتون صبر کنید موقعش بشه بپوشم بعد...خخخ
خب کلااا دیگه برام مهم نیست چیزی بچهاااا جز خنده تنهااا چیزی که واسم مهمه خندهامه تموم...خخخ
بچهااا یادمه دو سال قبل شب قدر سفیرپاکی توو لیست آرزوهاش یه زنی بود البته مطمئن نیستم پارسال بود یا دو سال قبلش... ولی همچین آرزویی کرده بود پس چی شد علیرضا؟!
ببین من هزاران تا آرزو کردم بخدا تنهاااا چیزی که توو لیستم نبود شوهر بود بخدا ...خخخ
بفیه چیزای خوب بود ولی نابود شدند اوناااا ...
ببین آقای سفیر پاکی بشین منتظر ببین چند سال دیگه خدا میاد سراغت به منم بگو تا بعدش بشینم یه شبی آرزو کنم و هر چند سال گفتی میشینم منتظر ...خخخح
فقط این وسط قربون مژده که بهترین راه رو داره میره فقط و فقط واسه دل خودش زندگی میکنه و بهترین انتخابه دمت گرررم مژده جاااان تو یک دختررر فوقالعاده ای هستی با این انتخابت همیشه هم موفق خواهی بود...
ولی میمونه سید مهدار که اصلااا حس میکنم هیچی براش مهم نیست...خخخ
فقط عاشق زینب و امیرعلی و فاطمه هستش ...
دمتم گرم والا ...
توو دنیای کودکان زندگی کردن خودش هنره...
بمونه پای زینب تا ته دنیا آفرین بهت...
ولی من واقعااا عاشق اون عکس زینب شما شدم بغل فاطمه که هست ...خیلی قششنگه خب خدا حفظشون کنه واسع تون...
تنها کسی که هیچ اطلاعاتی ازش نتوستم پیدا کنم آقاای مهربان هستش والا هیچ وقت نشده یه ذره از خودش بگه حداقل هر از گاهی سوژه ش کنیم توو ویرگول....
شوخی میکنم هاااا....
خب فقط از الی اصلا خبری نیست نمیدونم چراااا...
بابا نگرانتم بیا هررر جا هستی...
و اما یکی جدید داره کامنت میزاره واسم ولی خدایییی کامنت هاااش خیلی خوبه بچهااا نام و نشانی نداره به مولا ...
فقط همون درختی که دوتا برگ داره ها همون منظورمه سه تا درخت دو برگه هستش ...خخخخ
عزیزم اسمتو بگو بهمون ...
قول میدیم کاری نکنیم با اسم قشنگت بگو لطفا...خخخ
خب از رامک هم والا چیزی نمیدونم ...
بابایاگا هم کامل نمیشناسمت ... ببخشید
خخ
خب بقیه هم یا جدیدن یا من اشنایی ندارم ...
راستی هستی از قلم می خواست بیفته که اجازه ندادم هستی جونم بیشتر از تجربه هات بگو حس میکنم دختر باحالی هستی تو عزیزم...خخ
یکی دیگه هم هست کامنت های قشششنگی میزاره واسم علامتش هم اینه H.M این هستش ممنونم ازت...
و سیدحمید که هنوزم عاشق در زدن و مردم آزاری هستش زشته عامو جان نکن دیگه...خخخخ
و اما اونی که حس کرده حس شیشم خیلی قویه ولی نبود در اصل در آخرم فکر کرد تموم همونه با اینکه نبود چقدر زود باوری تارا جون...خخخ
نفر آخر کمیل عالم زاده هیییچ شناختی ندارم ببخشید ولی کامنت هاتو دوست دارم ممنونم ازت...
خب فقط میخوام ازتون از معجزه هایی که خدا براتون کرده بگید واسم تااا من از این حالت در بیام بابا ...
ممنونم از تک تک تون...
بچهااا من کاری به خواسته های بقیه ندارم ولی از تک تک تون خواهش میکنم که واسه آقای علیرضا سفیرپاکی توو این اولین شب قدر برید مسجد دعا کنید یه دختر خوب رو بزاره سر راهش خداوکیلی گناه داره بچهااا دعا کنید براش خدا که با من کات کرده انگاری دوست دخترش باشم اینجوری که من گفتم باهام کات کرده خدا...خخخخخ
خدا مردم از خنده ...
خب یادتون نره بگید از تجربه هایی که با خدا بودید و نتیجه نگرفتید و الان دیگه کلا خدا رو مسیرتون رو تغییر دادین و موفق شدید ...
هررر چند با کنار گذاشتن خدا زندگی کسی درست نمیشه ولی من زیاد شنیدم و دیدم با چشم های خودم که درست شده ولی می خوام مسیر مو تغییر بدم با توجه به گفته های شما و طرز فکر خودم...
علیرضا شما هم پاشو برو سمت دفتر و خودکارت که شب قدره عامو بعدشم برو مسجد بعدش غذاتو بگیر پاشو بیا خونه...
خب بچها دیگه حرفی ندارم فقط منتظر جواب هاتون هستم...
علی یارتون
التماس دعا حالا نرید فقط به سفیرپاکی دعا کنید منو یادتون نره هااا همه تون اسممو میارید پیش خدا گفته باشم هاااااا...خخخ
و اما اینم بگم که خیلی مهمه برام بلاخره یه چیزی واسه من مهم بود...خخ
قدررر این نوشته هامو بدونید که خیلی وقت میزارم پاشون والا...
خخخ
خدانگهدار...
اولین شب قدر...
29اسفند