ویرگول
ورودثبت نام
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
♡نوشتن نوعی دوست داشتن است.♡
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ روز پیش

🍉هندوانه های ناشناخته ای که مرا محروم کردن از پول گرفتن...🍉😅

مال پارسال هستش🍉😍
مال پارسال هستش🍉😍

بنام خدا ...
بازم یه سلام از طرف منی که در تاریکی نشسته ام هم اکنون ...
بله حدست درسته برق نداریم...
خدایی ظلمه ساعت دوازه شب برق بره ساعت سه بیاااد ...
توی هوای گرم اینجا دیگه بدتره...
خب برو خدات رو شکر کن که همین الان زیر کولر نشستی خنک داری کیف می کنی ...
نه که مث من توی گرماااا و بدتر از همه توی تاریکی...
خییلی حس بدیه ...
آرزو می کنم همین الان برق تون قطع بشه که دلم حسابی خنک بشه ...
بله میدونم آروزی قشنگی بود...
الهی که برقتون بره تا از دل من با خبر بشید...
جدی داری میگی برق تون رفت...؟!
خدایا الهی قربووونت بشم من...
دورت بگردم خودم...
که دل مرا خنک کردی برق تک تک خونه های بچهای ویرگولی رفت...
خوشحالم که برق ندارید...

بزن بریم یه چیزی با حال براتون تعریف کنم...

بچهااا بعد مدتها گوشی بابام رو دست گرفتم...
هیچی داخلش نبود...
ولی ازش اجاز گرفتم رفتم سمت گالری...
خدایی بگوووو چی دیدم؟؟؟
یه عکسی از خودم وااای...
اونم کجاااا بگووو؟؟
در حال هندوانه خوردن ...
چقدرررم چهرم شده شبیه اون پسر های جذابی که واقعا جذابه...
خیلی قشنگ افتادم...
بله میگن که واقعی ترین عکسها عکسهایی هستن که بی خبر از ادما گرفته میشه بله اینم بی خبری بوده ولی خیلی قشنگ شده صورتم مخصوصا موهام که تقریبا جلوم رو اون موقع ها مدل پسرونه زده بودم...
بله عکسه رو میزارم ببیندش...
فضا رو منظورم بود ...
بله یه عکس دیگه رو دیدم از بچگی هام بابا از خنده غش کرده بودم...
هزار سال سیاه اونو بزارم ویرگول خدا یی آبروم میره جلو همه تووون...
بعضی از عکسهاااا دقت کردین چقدر جالب و با حالن؟؟
کلی عکسهای باحال پیدا کردم از خودم توی گوشی بابام...

بچها قضیه اون هندوانه هایی که جلو هست تعریف کنم حالا...
زمین هندوانه مال دوست بابا بود ازش اجازه گرفته بود بعدش ما رفتیم تنها هم بودیم خود صاحبش نبود که...
طبق معمول منو مامانم همراه بابام...
بابام به من گفت نیلوفر برو چهار تا هندوانه خوب اگه تونستی پیدا کنی من جایزه میدم ...
خب اول باید بگی جایزت چیه؟؟
هر چی خودت گفتی...
صب کن فک کنم...
...
...

...

...
...

باشه فک کردم چهارتا گفتی درسته بابا به اعضای هر هندوانه ای صد تومن پول...

تو چقدر لوسی نیلوفر...
خب باشه برو ولی منم شرط دارم باید چهارتا هندوانه هات هم خوش رنگ باشند هم شیرین در این صورت پول به تو تعلق میگیره اگه خراب بود تو به من پول بده...

جان؟؟
چی گفتی ؟
یه بار تکرار کن؟
...
...
...
....
همین که شنیدی...
من اصلا با تو کنار نمیام برو ببینم ...
...
....
...
خخخخخخ ...
فقط پول گرفتن بلدی هاااا دختری پر رو...

خخخخخ
...
...
‌‌‌...
با اجازه شما بله...
خب این اینکه گفتی با اجازه شما بله یاد بله گفتن مامانت سر سفره عقد افتاااادم ...
آخ دلم...

...
...
...
خخخخخخ متاسفم براااات بابا....
کاری رو که بهت گفتم انجام بده ...
اوکی...
بریم بگردیم دنبال هندوانه های شیرین و خوشمزه.....

خب...
...
...
...
...
...
بعد نیم ساعت چهارتا هندوانه رو آوردم...
با کلی خدا خدا خدا کردن توی دلم اونا رو قاچ کردم ...
اولی سفید بد مزه...
دومی پر از کرم...
سومی هم شیرین نبود...
چهارمی هم ترشيده بود...
خخخخخخخخخخخ
...
....‌‌
...
خدایااااا چراااا ؟؟؟
کلی پول از دستم رفتم...
خخخخخ
نیلو بابا اینم از انتخاب های بی نظیر توووو...
آفرین دخترم...
بااابااا بخدا این همه گشتم ...
حداقل پول دوتا رو که بهم بده...
نمی‌زنیم زیر قولمون دیکه..‌.
بله پیدا کردن هندوانه های خوب برای من کار سختی بود‌...
چون هیچ گونه تجربه ای نداشتم...
پس منم توی ویرگول بخاطر همین از تک تک تجربه هام می نویسم که اگه روزی رفتید سمت اونا حداقل نمونه کار رو خونده باشید...
مثلا اگه من قبول می  کردم که به بابام پول بدم همش خراب بود...
کلا یه چیز جالبی در اومد...
امیدوارم که هنوزم برق تون نیومده باشه...
در پناه خدا باشید...
دوستدار همیشگیی شما: نیلوفر محمدی ✍️✔️🩶💫


شرطهندوانهخنده دارحس خوووب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید