
انقلاب 1917 روسیه یکی از عوامل تشدید کننده طرحی بود که خودکامگی را پس از شکست در کریمه (1856) و خاور دور تضعیف کرده بود. اگرچه ریشه های آن به ناسازگاری قدرت مرموز تزاری با یک جامعه در حال صنعتی شدن بر می گردد، اما علت اصلی شورش، ناتوانی نظام موجود در اداره جنگ بود. روسیه در مدت دو سال و نیم، پنج و نیم میلیون تلفات داشت، مهمات سربازان کافی نبود، شهروندان غذای کافی در اختیار نداشتند، نظام حمل و نقل دچار آشفتگی بود.
1) انقلاب فوریه
در 8 مارس اعتصابات و آشوب ها در پتروگراد آغاز شد، دو روز بعد سربازان به آشوبگران پیوستند. در 12 مارس، دوما فرمان تزار مبنی بر پراکننده شدن نپذیرفت و دولت موقت به رهبری پرنس لووف تشکیل داد. تزار نیکولای دوم روز بعد ناچار از به کناره گیری شد. تلاش بلشویک ها برای بدست گرفتن قدرت در 16 ژوئیه با شکست روبه رو شد و از قدرت آن ها به نحو چشمگیری کاست و لنین به مدت سه ماه به فنلاند پناه برد.
2) انقلاب اکتبر
لنین با آگاهی از بی علاقگی مردم روسیه، ترس از یک جنگ زمستانی دیگر، کمبود مواد غذایی، به گارد سرخ خود دستور داد، کاخ زمستانی، محل اقامت دولت موقت را در 6 نوامبر اشغال کنند. روز بعد (انجمن شوراهای تمام روسیه) قدرت را به بلشویک ها سپرد و آن ها( شورای کمیسار های خلق) را به عنوان هیات اجرایی تشکیل دادند.
3) جنگ داخلی
ارتش های ضد انقلابی( سفیدها) نخستین بار در دسامبر 1917 مقاومت را سازمان داد، جنگ داخلی به مدت سه سال، در پنج ناحیه عمده جریان یافت:
1) قفقاز و روسیه جنوبی
2) اکراین
3)بالتیک
4) روسیه شمالی
5) صربستان
چند سال پس از پایان جنگ داخلی، شماری از دولت ها، شوروی را به رسمیت شناختند، بریتانیا در 1924، آمریکا در 1933 و یوگسلاوی در 1940 شوروی را به رسمیت شناختند.