
اواخر قرن چهارم میلادی، روم زیر ضربات بحرانهای اقتصادی، فساد داخلی و هجوم قبایل ژرمنی قرار گرفته بود. در این میان، فشار مهاجمین هون بر گوتها، آنها را ناچار به عبور از رود دانوب و پناهندگی به خاک روم کرد. اما به جای دریافت حمایت، گوتها گرفتار سوءاستفاده و ظلم مقامات محلی شدند و در نهایت سر به شورش برداشتند.
والنس، امپراتور روم شرقی، بدون صبر برای رسیدن نیروهای کمکی و با امید به پیروزی سریع، در ۹ اگوست ۳۷۸، ارتش خستهی خود را وارد میدان آدریانوپل کرد. گرمای طاقتفرسا، ضعف لجستیک، کمبود سوارهنظام و شجاعت گوتها صحنه را علیه رومیان چید.
گوتها با حملهای غافلگیرانه، جناح رومیان را شکستند و سپس با سواران خود آنها را در محاصره قرار دادند. چیزی نگذشت که سپاه روم از هم پاشید؛ ۲۰ هزار کشته و صدها اسیر، پایان این نبرد برای روم بود.
خود امپراتور والنس نیز در این نبرد جان باخت و این یکی از معدود دفعاتی بود که یک امپراتور روم در میدان نبرد کشته میشد و جسدش نیز هرگز پیدا نشد.
آدریانوپل فقط یک شکست نظامی نبود؛ این نبرد نشان داد که ارتش روم، دیگر آن نیروی شکستناپذیر دوران اوج نیست.کنترل مرزهای امپراتوری غیرممکن شد و قبایل ژرمن بهطور فزاینده وارد سرزمینهای رومی شدند. اهمیت سوارهنظام در برابر پیادهنظام لژیونرهای رومی بیش از پیش نمایان شد.آدریانوپل را میتوان یکی از آغازهای فروپاشی روم غربی دانست که کمتر از یک قرن بعد بهطور کامل از بین رفت.