
یونان و روم باستان: یکی از معروفترین پیشینههای گرگینگی به اسطورهی لائوکان (Lycaon) بازمیگردد. او پادشاه آرکادیا بود و طبق روایت اووید در کتاب “دگرگونیها” (Metamorphoses)، پس از آنکه تلاش کرد گوشتی انسانی را به زئوس بدهد، مورد خشم او قرار گرفت و به گرگ تبدیل شد. واژه “لیکانتروپی” (lycanthropy) یا “گرگینگی” نیز از همین نام برگرفته شده است. در ادبیات روم باستان، نویسندگانی مانند “ویرژیل” و “پلینی” نیز به چنین افسانههایی اشاره کردهاند.
اروپای شمالی و مرکزی: قبایل ژرمنی و اسکاندیناوی، بهویژه وایکینگها، در مراسم آیینی خود پوست گرگ میپوشیدند و معتقد بودند با این کار روح و نیروی گرگ را در جنگ جذب میکنند. در اسطورهی “زیگموند” در حماسه وُلسونگا (Volsunga Saga)، داستان دگرگونی به گرگ با پوشیدن پوست جادویی گرگ روایت شده است.
اروپای شرقی: در افسانههای اسلاوی، موجودی به نام “ولکودلاک” (волкодла́к) قدرت دارد که میان انسان و گرگ تغییر شکل دهد. این دگرگونی معمولاً به واسطه نفرین، جادو یا حتی خوردن گوشت ناپاک رخ میدهد. مشابه آن در اسطورههای چک به نام “ولکودلاک” (vlkodlak) وجود دارد.
دوران قرون وسطی و شکار جادوگران: باور به گرگینهها در قرون وسطی، بهویژه در فرانسه (“لو گارو” یا loup-garou)، آلمان و بخشهایی از شرق اروپا، بسیار رایج شد. افرادی که متهم به گرگینگی میشدند، همانند جادوگران، به محاکمه کشیده شده و حتی اعدام میشدند (بهویژه در قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی). اسناد دادگاهی از این دوره موجود است که در آن متهمان، غالباً تحت شکنجه، اعتراف میکردند که به گرگ تبدیل شدهاند، احشام یا انسانها را کشتهاند و با شیطان ارتباط داشتهاند.
در اکثر افسانهها، دگرگونی به گرگ در شبِ ماه کامل رخ میدهد؛ اما در روایات کهنتر، زمان خاصی نداشت یا با استفاده از ابزار جادویی مانند کمربند یا پوست گرگ، فرد تبدیل میشد.
نفرین گرگینگی غالباً همراه با جنبهای تراژدیک است؛ فرد نفرینشده کنترلش را از دست داده و حتی به عزیزانش آسیب میزند. راههایی برای رفع نفرین مطرح شده؛ مانند انجام آیین مذهبی، توبه و یا صدا زدن نام غسل تعمید شخص.