گفتم حالا که پست قبلی در خصوص جنون و دیوانگی بود قدری هم از این سالنامه که اخیراً به دستم رسیده بنویسم . قدیما رسم بوده که سازمان ها و بنگاه ها برای تبلیغات ، سالنامه چاپ می کردنو گزارش یک سال اخیر رو داخلش اعلام می کردن . یکی از این سالنامه ها که برای تیمارستان طهران هستش رو به قیمت 200 هزار تومن از سایت www.iketab.com خریدم . گفتم شاید یه روزی این پست رو یه روانپزشک خوندو یه چیزی بیشتر از من فهمید و رفت برای دوستاش تعریف کرد . باید یه جوری مطالب اسناد قدیمی رو در دنیای دیجیتال انتشار داد .
اولین مطلب رو از مرگ دردناک بیمار روانی روایت می کنم که جدید ترین متد درمانی اون زمان کمکی بهش نکرد و به شکل دردناکی مرد . البته برای رعایت امانت ، اصطلاحات متن عینا نقل میشه . در سال 1932 برخی پزشکان دیدند که بیمارانی که به جنون جوانی مبتلا می شوند به بیماری صرع مبتلا نمیشن و برعکس . لادیسلاس وون مدونا پزشک تیمارستان بوداپست به فکر افتاد تا یکی را با دیگری درمان کند . او با تزریق کامفرپنتامتیلن تترازول حملات صرعی را در افراد مبتلا به جنون جوانی شبیه سازی کرد . و از آن پس در تمام اقطار گیتی این روش معمول شده و موفقیت هایی به دست آورد . ولی بعدا مدارکی بدست اومد که فرض درمان جنون جوانی با صرع از اساس اشتباه بوده .
بعد از کلی توضیحات و مقدمات دیگه ، نویسنده ( دکتر میر سپاسی ) این مقاله در سالنامه که مدیر تیمارستان طهران هم بوده به ذکر یکی از موارد نقض این فرضیه ، در یکی از بیماران می پردازد که عینا نقل میشه :
علت ورود بیمار : بیمار در تاریخ ۲۰/۷/۲۷ بعلت جنون جوانی در بیمارستان بستری شده است.
تاریخ و سوابق بیماری فعلی : بیمار در سن شش سالگی دچار اختلال حواس بوده و بعد بهبودی نسبی یافته هشت سال تحصیل میکرده است و در تمام اینمدت آدم عادی نبوده است در سال 1316 مبتلا باختلال حواس و ناچار ترك تحصیل شده است .
سوابق مرضی شخصی : بامراض عفونی دچار نشده است در شش سالگی اختلال حواس مختصری داشته کم هوش بوده و از رفقای خود عقب مانده است .
سوابق خانوادگی : پدر و مادر بیمار سالم و به بیماریهای آمیزشی مبتلا نشده اند. عمه بیمار سابقه کسالت روانی داشته است . ( صرع )
وضع بیمار هنگام ورود : بیمار لاغر و قیافه فرسوده باطرافیان بی اعتناء و چند دقیقه بیشتر نمیتواند در یکجا بنشیند و مرتب اجازه مرخصی میخواهد . از يك تا ده را میشمارد ( آهسته و با فکر ) زیاد فکر میکند مرتب روزنامه میخواهد وقتی روزنامه دست او میدهیم كلمات نا مفهومی ادا مینماید. جملات آن را صحیح میخواند . بیمار سرش را بزیر انداخته و با خود زمزمه میکند در حالیکه دائم دست چپ را مشت میکند و با دست راست مچ دست چپ را میفشارد ( حرکت مکرر ) . بهمه کس بدبین است شکایت از اطرافیان خوددارد . دستگاه هاضمه خوب و طبیعی است دستگاههای دیگر سالم رفلکس ها قدری تند ولی قرینه میباشد جریان معالجات و تغییراتی که در حال بیمار پیدا شده است با علائم خود کاوی ، عدم علاقه به اطراف و محیط و گیجی . زمانی نوع هبفرنی تشخیص و با متد های جدید انسولین و کارديازل تحت معالجه قرار گفت . در فواصل سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۳ چندین دوره معالجه کارديازل و انسولين بعمل آمد بدون آنکه بهبودی در وضع روحی بیمار مشاهده شود. ناچار جزو بیماران مبتلی بجنون جوانی کهنه و غیر قابل علاج کلاسه و نگهداری میشد تا آنکه بمناسبت بروز حمله سخت برای مطالعه به بخش دیگری منتقل گردید .
ناگهان در تاریخ ٢٤/٧/٤ بيمار غش شديدى كرد و در ضمن غش بيمار تشنجات زیادداشت و کف زیادی از دهانش خارج میشد دستور معالجه صرعی داده شد .
در تاریخ ٢٤/٧/۱۸ بيمار غش شدید دیگری کرده و در جای خود ادرار نموده است .
در تاریخ ٢٤/٧/۲۰ داروی ضد كرم به بیمار خورانده شد ولی کرم دفع نشد .
در تاریخ ٢٤/١١/۱۸ بیمار برای مطالعه به بخش پلي كلنيك منتقل و تحت نظر گرفته شد .
در تاریخ ٢٤/١١/۲۰ حمله صرعی شدیدی عارض بیمار گردید اطرافیانش را نمیشناخت کف زیادی از دهانش خارج شد و در همان حال بدون اختیار در تختخواب خود ادرار نموده و پس از طی مراحل تشنجهای نونك و كلونيك بيمار مدتی در اغماء بوده و صبح روز بعد یك كرم از او دفع شده است .
در تاریخ ٢٤/١٢/۳ مجددا غش کرده و خیلی سخت تر از دفعات قبل .
در تاریخ ٢٤/١٢/١٦ حمله صرعی شدید عارض بیمار شده و زبان خود را گاز گرفته و زخمی نموده است.
در تاریخ ٢٥/١/16 مجددا در ساعت ۱۱ صبح حمله شدیدی عارض شده و زبان خود را گاز گرفته است .
در ٢٥/۱/۱۹ ساعت ۹ بعد از ظهر شديدا غش کرده و تقریبا یکربع ادامه داشته .
در تاریخ ٢٥/٢/٦ مجددا غش شدیدی مانند دفعات قبل به بیمار عارض شده و زبان خود را شدیدا گاز گرفته است .
در تاریخ 25/3/16 صبح شديدا غش و ناگهان زمین افتاد پس از غش تا غروب گنگ بود
در تاریخ 25/6/16 غش کرد از آن تاریخ بیمار تحلیل میرفت ، معالجات فايده نمیکرد سوءالقنیه ( بیماری کبدی ) پیدا میشد به بخش مصروعين منتقل شد . وسوءالقنيه پیشرفت میکرد و در تاریخ 26/1/15 با کاشکزی (کاهش وزن شدید ) و اسهال فوت کرد .
خب ما که نمی دونیم این بیمار مفلوک کی بوده ، شاید کسانی که به لیست بیماران تیمارستان طهران در سال 1326 دسترسی داشته باشن بتونن بگن کی بوده . قطعاً روحشم هم خبر نداشته که خلاصه قصه زندگی زجر آورش قراره یه جایی مکتوب بشه و 76 سال بعد برای شما روایت بشه . خب اینم بد نیست ، جاودانگی گمنام در عصر دیجیتال بعد از 76 سال !