پیرو پست قبلی ، می خواهم موضوع جنایت قتل ماژور ایمبری را کمی بیشتر بشکافم و درباره اتفاقات بعد از آن و مجازات مسببین قدری بیشتر بنویسم .
مجازات عوامل این حادثه
با پیگیری های مکرر سفارت آمریکا ، یک دادگاه نظامی فرمایشی و یک هیات بررسی به دستور سردار سپه تشکیل شد . 34 نفر از طرف این هیات متهم شده بودند که از میان آن ها برای سه نفر حکم اعدام صادر شد . آن سه نفر عبارت بودند از : سرباز مرتضی ، علی و سید حسین . یعنی عملاً کلیه مقامات رده بالای نظامی از اتهام کم کاری و جلوگیری نکردن از این جنایت تبرئه شدند . دکتر جردن رئیس کالج آمریکایی تهران که حدود ۲۶ سال با نسل جوان تر ایران در ارتباط بوده و با آنها آشناست ، می گوید که یکی از شاگردان سابقش که حالا در ارتش ایران افسر است ، به طور محرمانه به او گفته است که در شب ۱۸ ژوئیه که سردارسپه در شهر حکومت نظامی اعلام کرد ، به افسرانش فهماند که اگر هر افسری یا هر شخصی در ارتش « زبان بجنباند » ، زبانش را از حلقومش بیرون می کشــد . عنوان اتهام این سه نفر عبارت بود از : مرتضی سرباز نقلیه ارتش ، به جرم تحریک مردم به قتل ایمبری ، سرپیچی از فرمان و شرکت در ضرب و جرح ؛ سید حسین « که به نام اسلام مردم را به اقدامات خشونت آمیز تحریک می کرد و به اعتراف خودش ایمبری را مضروب کرده و در و پنجره های مریض خانه نظمیه را شکسته بود تا جمعیت آسان تر وارد ساختمان شوند » ؛ و علی چهارده ساله « که اعتراف کرده است وقتی ایمبری روی تخت عمل بوده است ، با سنگ بر سر او کوبیده بود . البته دادگاه نظامی بعد از صدور حکم درخواست یک درجه تخفیف در مجازات را نیز کرده بود . در ادامه به توضیح سرنوشت این 3 نفر می پردازیم :
سرباز مرتضی :
با توجه به در پیش بودن ماه های محرم و صفر ، دولت به سفارت آمریکا اطلاع می دهد که امکان اجرای احکام اعدام تا پایان ماه صفر وجود ندارد . با پیگیری های مستمر سفارت آمریکا در 30 سپتامبر 1924 ، وزیر خارجه ایران (مشارالملک) به سفیر آمریکا اطلاع داد که رضاخان تصمیم گرفته است از سه نفری که به مرگ محکوم شـده اند ، فقط سرباز مرتضی اعدام شـود ، زیرا « اعدام سه نفر به خاطر قتل یک نفر خلاف قانون اسـت . » دلیل اعدام سرباز مرتضی هم این بود که اجرای حکم اعدام درباره او ، درس عبرتی برای ارتش باشـد . بنا به اطلاعی به سفیر می رسد ، برنامه اعدام سرباز مرتضی در ساعت 7:30 صبح 2 اکتبر ، اجرا خواهد شد ، لذا نمایندگان آن سفارتخانه در محل اجرای حکم حاضر باشند .
ماری کاردار سفارت آمریکا مراسـم اعدام را این گونه توصیف کرده است : « بعد از آن محکوم را آوردند و دو سرباز که سرنیزه های خود را به سر او نشانه گرفته بودند به دنبالش حرکت می کردند . پیش از آنکه چشمانش را ببندند ، اجازه خواست تا از نهری که آن نزدیکی بود آب بنوشد ، که به او اجازه دادند . وقتی داشتند پارچه را دور چشمانش می پیچیدند ، فریاد زد « بی تقصیرم ، بی تقصیرم ، یا ابوالفضل العباس . » [ ترجمه انگلیسی ماری « بی گناهم ، بی گناهم ، یا ابوالفضل العباس » ] . این امام را سـقا و حامی سقاخانه ها میدانند و یکی از مکرم ترین اولیای شیعه است . فرد محکوم فوق العاده صبور و آرام بود که شاید به این دلیل باشد که مسلمانانی از طبقه او معتقدند که مرگ تحت چنین شرایطی ، ورود به بهشت را تضمین می کند . بعد از آن جوخه اعدام که پانزده نفر بودند سر جایشان قرار گرفتند ، هشت نفر ایستاده و هفت نفر زانو زده بودند و با فرمان افسرشـان شلیک کردند . سرباز مرتضی با شلیک اولین رگبار از پا افتاد ، دو رگبار دیگر هم شلیک شد که تقریباً بلافاصله او را کشت . پزشک حاضر در محل او را معاینه و مرگش را تأیید کرد ، و سپس جنازه اش را با برانکارد از محل بردند . » ترجمه اشتباه موری از آخرین سخنان ســــرباز مرتضی سرنخی درباره هویت جنایتکاران اصلی به دست می دهد . سرباز مرتضی نگفته بود « بی گناهم » ، بلکه گفته بود « بی تقصریم » . بنابراین ، او شرکت در قتـل ایمبری را انکار نمی کرد ، بلکه صرفاً دستورات افراد مافوق خود را اجرا کرده بود . ماری بدون ابراز ذره ای تأسـف از عدم اجرای صحیح عدالت ، اضافه می کند : « باید خاطرنشان ساخت که هرچند سرباز مرتضی بدون شک مستحق مرگ بود ، نوعی طنز در این حقیقت نهفته است که او ، یعنی یک سرباز از همه جا بی خبر ، که دادگاه نظامی به خاطر عدم اطلاعش از مقررات ارتش خواســــــار تخفیف مجازاتش شده بود ، باید اعدام شود ، در حالی که افسران مافوقش که در آن صحنه دلخراش حاضر بوده اند و کوتاهی کرده اند ، احکام سبکی گرفته اند » .
علی رشتی :
بنا بر گفته خود وی در زمان وقوع جنایت 14 سال داشته است . طبق اسناد موجود بین سفارت آمریکا با وزارت امور خارجه در این خصوص مکاتبه شده است : (( وزارت امور خارجه مایل است به آنها اطلاع دهید که این دولت نظر مساعدی به تخفیف مجازات دو بزرگسالی که در این جنایت مجرم شناخته شده اند ندارد . اعدام یک پسربچه چهارده ساله که احتمالاً به دلیل سن و سال اندکش درک کاملی از جدیت امر نداشته است ، در این کشور قابل درک نیست . شایسته است ابراز امیدواری کنید که چنانچه به طور مقتضی محرز شود که فرد موسوم به علی واقعا چهارده سال دارد ، دولت ایران از اجرای حکم اعدام برای او ممانعت کند . اگر برایتان محرز شد که او مسن تر از چیزی است که ادعا می شـود ، به صلاحدید خود می توانید از عمل به پیشنهاد فوق خـودداری کنید و نتیجه را با تلگراف به وزارت امور خارجه گزارش دهید . )) سفیر آمریکا بعد از دیدن پسربچه چنین گزارش کرد : « علی ، همان پسری که به مرگ محکوم شده است را دیدم . مثل همه ایرانی ها نمیداند چندساله است ، و به نظر می رسد که کمتر از شانزده سال نداشته باشد . در اظهارات مکتوب دکتر پاکارد که او را معاینه کرده آمده است « قطعا مدتی از بلوغ او گذشته است ، و کمتر از شانزده سال ندارد و شاید سنش بیشتر هم باشد ، هفده الی هجده سـال . » با توجه به این مسأله ، دستور وزارت امور خارجه چیست ؟ » کاردار سفارت آمریکا اضافه می کند (( یک شرقی شانزده ساله به مراتب بالغ تر از یک غربی همسن اوست . ضمن اینکه سن بلوغ قانونی 15 سال است )) لذا تقاضایی برای تخفیف مجازات علی نشد .
سید حسین :
سید حسین را شاید بتوان به عنوان گناهکار و مقصر اصلی این جنایت معرفی کرد . در اسناد مربوطه به هویت وی اشاره ای نشده است . همسر ایمبری درباره سید حسین که در سقاخانه ، ایمبری را یک بهایی خطاب کرده بود ، می نویسد : « کاملاً مطمئنم سیدی که فریاد زده بود ماژور ایمبری یک بهایی است ، همان شخصی بود که ، مجاور کنسولگری مراسم مذهبی برگزار می کرد و حتماً ماژور ایمبری را می شــــناخت . ماژور ایمبری که کاملا مطمئن بود ظرف چند هفته آینده تظاهراتـی علیه خارجی ها بـه راه خواهد افتاد ، و از آنجایی که قبلاً اشخاص نزدیک به رضاخـان گفته بودند که هدف نهایی رضاخان به راه انداختن چنین تظاهراتی اسـت ، از هر فرصتی استفاده می کرد که به اماکن عمومی برود ، و معمولاً من و یکی از کارمندان کنسولگری همراهش بودیم . ما به هیچ وجه قصد نداشتیم به چشم بیاییم ؛ فقط برای اینکه ما را بشناسند همیشه یک نوع لباس می پوشیدیم ؛ ایمبری یک کت و شلوار ابریشمی راجه و من هم لباس ابریشمی و کلاه های آفتابی نظامی انگلیسی ... روزی هم که به ایمبری حمله شد ، همان لباس هایی تنش بود که همیشه در چنین گردش هایی می پوشید ، و چون در محله این سـیـد - همانطور که قبلا هم گفتم - ماژور ایمبری را چند بار دیده بود ، شکی ندارم که لااقل ماژور ایمبری را می شناخت . »
اعدام سید حسین و علی
« در در ۲۹ اکتبـر ۱۹۲۴ ، وزیر امور خارجه ایران به سفارت آمریکا اطلاع داد که دولت ایران « تصمیم قبلی خود درخصوص مجازات آن افراد تجدید نظر کرده و حاضر است به منظور رضایت کامل دولت آمریکا و حفظ روابط دو کشور ایالات متحده و ایران ، که بدون شک ارزش بی حد و حصری برای ایران دارد ، به خواستهای آن کشور عمل کند . » همان شب رضـاخان به مترجم سفارت اطلاع داده بود که به منظور جلب رضایت دولت آمریکا در حال بررسی مجدد مسئله اعدامهاسـت . ماری کاردار سفارت آمریکا می گوید : « ظاهرا نظرش کاملاً عوض شـده بود ، زیرا گفت که از قتل ایمبری که در دوره ریاست او بر کابینه اتفاق افتاده بسیار شرمسار است و می خواهد تمام تلاش خود را برای زدودن این لکه ننگ انجام بدهد . » احکام اعدام با حضور ماری و فولر ( کنسول آمریکا ) ، و به دستور کلنل محمود پولادین از هنگ پهلوی ، در ساعت شش و چهل دقیقه صبح ۲ نوامبر ۱۹۲۴ ، در پادگان باغ شاه اجرا شد . از آنجایی که ماری محکومین فوق را در ۱۸ اوت در دادگاه دیده بود ، هیچ شکی دربارهٔ هویت دو نفری که اعدام شدند نداشت . ماری گزارش میدهد : « برخلاف شجاعتی که سرباز مرتضی در زمان اعدام نشان داده بود ، مرگ این دو به هیچ وجه شکوه و جلال شهادت در راه اسلام را نداشت . وقتی گروهبانان نظمیه آنها را به طرف محل اعدام می کشیدند ، به طور رقت آوری التماس می کردند و خود را به زمین می انداختند تا پای آنها را ببوسند . در حالی که اولین روشنایی آفتاب سر میزد ، علی رشـتی اجازه خواست تا آخرین نمازش را هم بخواند ، که به او اجازه دادند ، و بعد از آن علی و سید حسین را که عمامه و شال سبزش را باز کرده بودند از وسـط میدان مشـق به کنار دیوار بردند . بعد از آن ، جوخه اعدام که شامل سی تیرانداز ماهر هنگ پهلوی بود از سربازخانه بیرون آمد و در محل خود مستقر شـد ، و تفنگها را به طرف دو زندانی که چشمان شـان بسته بود نشانه رفتند . دو زندانی ناگهان قصد فرار داشتند که چهار رگبار گلوله آنها را به زمین انداخت ، و یک گلوله هم به مغز سید شلیک شد تا کارش را تمام کند . »
دکتر ساموئل ام . جردن ، مدیر مدرسه آمریکایی ، که به اقتضای شغلش تماس نزدیکی با تمامی اقشار جامعه ایران داشت ، به ماری اطلاع داد که روز یکشنبه ، ۲ نوامبر ، بازار از شنیدن خبر اعدام سید حسین به اصرار دولت آمریکا بسیار هیجان زده بود . ظاهرا مردم توجه بسیاری به این مسئله داشته اند که برای اولین بار است که در تاریخ امپراتوری ایران یک سید به خاطر جنایت علیه یک کافر اعدام شـده اسـت ، و حتی اعدام یک سید در قبال جان یک ایرانی به غیر از شاهزاده های سلطنتی هم سابقه نداشت . علاوه بر این ، جالب اینجاست که به رغم همه این حقایق ، احساس بازاریان این بود که مطالبات آمریکا کاملاً بحق بوده است ، و همگی راضی بودند که سـید مجبور شـده بود تاوان جنایتش را بپردازد . تنها انتقادی که در این ارتباط به گوشم رسیده این است که ظاهرا ایرانیها ناراضی اند که چرا مقامات مافوق تاوان مسئولیت شـان را نپرداخته اند .
کلنل محمود پولادین
گفتیم که حکم اعدام توسط سرهنگ محمود پولادین ، فرمانده هنگ پهلوی در پادگان باغشاه اجرا شد . نکته جالب اینجاست که همین شخص ، سه سال بعد به جرم طراحی کودتا علیه رضا شاه در همین پادگان اعدام شد . کسی که فرمان آتش را به جوخه اعدام می داد ، سرانجام خود جلوی جوخه اعدام قرار گرفت .
جمع بندی
در پایان باید این نکته نیز اضافه شود که سردار سپه به شدت به دنبال سرنگون کردن سلطنت قاجاریه بود . برای همین ابتدا ماجرای جمهوری خواهی را به راه انداخت . تا شاید با تغییر نوع حکومت از سلطنت به جمهوری ، برای همیشه از شر شاه و قدرتی که در نظام مشروطه داشت خلاص شود . اما نقشه او و هوادارانش با شکست مواجه شد . از طرف دیگر ماجرای قتل میرزاده عشقی نیز سبب تضعیف بیشتر موقعیت وی شده بود . برای همین به دنبال بهانه ای بود که برای اعمال قدرت بیشتر ، تشکیل حکومت نظامی بدهد . سردارسپه که به طور همزمان هم نخست وزیر بود و هم وزیر جنگ و عملا فرمانده کل نیروهای نظامی را بر عهده داشت ، مسلما در شرایط حکومت نظامی ،قدرت مطلقه را بدست می آورد . قتل ماژور ایمبری بهانه لازم برای اعلام حکومت نظامی را فراهم کرد .
نکته جالب دیگر در این موضوع این است که آنچه که بین مردم آن روزگار مطرح بوده ، نوعاً بر این مطلب دلالت دارد که رضا خان و عواملش در این قتل نقش داشته اند و هدف نهایی آن ها کشتن یک فرد خارجی بوده تا بدینوسیله اعلام حکومت نظامی کنند . عدم دخالت انبوه نیروهای نظمیه و ارتش که در صحنه حاضر بودند نیز گواهی این مدعاست .