ویرگول
ورودثبت نام
حسین نوری
حسین نوری
خواندن ۱۴ دقیقه·۱ سال پیش

کهریزک - محل دفع هر چه که نمی خواهید (1-5)

کهریزک امروزی
کهریزک امروزی

مقدمه :

اخیراً کتابی به نام (( کهریزک – برون درون تهران )) را مطالعه کردم . تاریخچه منطقه کهریزک استان تهران را به سبکی زیبا روایت کرده است . در ادامه بخش هایی از این کتاب را نقل می کنم .

نام کهریزک یا خانه سالمندان را به یاد می آورد یا آن بازداشتگاه معروف را ، اما کهریزک همچون هر محله ای ساکنانی دارد . مرکز زباله آرادکوه بیش از ۵۰ سال است که در نزدیکی کهریزک زباله های تهران را دفع و پردازش میکند . زباله هایی که بیش از چندین ساعت نباید در شهر بزرگی مثل تهران باقی بمانند و باید به سرعت به حومه منتقل شده و پس از آن این « طلای کثیف » به پول تبدیل شود . مرکزی که در بخش کهریزک قرار گرفته و بیش از هر منطقه دیگر با کهریزک و اهالی آن در ارتباط است ؛ از بوی زباله ای که در کهریزک می پیچد تا روایت های ریز و درشتی که منشأ بسیاری از بیماری های این شهر را مرکز زباله می پندارد . آرادکوه به عنوان جزئی از تهران در کنار این شهر خودنمایی میکند . کهریزک همچون منطقه ای برای دفع کردن اضافات در منطق سرمایه داران است : مردگان ، زباله ها ، سالمندان و هر آنچه نمود مرگ و احتضار است . این یک لایه تحلیلی است . مرده های تهران در جوار کهریزک به خاک سپرده می شوند ( بهشت زهرا )، زباله های تهران در این بخش دفن می شوند ، سالمندان تهرانی که بیش از هر زمان دیگری به مرگ نزدیکند به این مرکز منتقل می شوند و حضور پزشکی قانونی از دهه ۸۰ در این منطقه ، خود گواه این مطلب است که پلشتیهای تهران ، در حومه اش تخلیه می شود . ( یا به تعبیر دقیق تر ، حومه ای برای زباله های خود خلق کنند )

کهریزکی که زمانی سرسبز بود :

در کتاب به نقل از یکی از اهالی قدیم کهریزک نقل می شود :

(( کهریزک تفرجگاه تهرونیا بوده ، قنات داشته ، درخت داشته ، باغ داشته ، کشاورزی داشته . جای خوش آب و هوایی بوده . کهریزک الان یدونه قهوه خونه هم نداره ولی قبلا پنج تا قهوه خونه داشته . هر روز ظهر حداقل هر کدوم پنجاه تا دیزی می فروخته ، صدتا کباب می داده . اکثراً از تهران می اومدن . کاسبای میدون گمرک و جمهوری همه می اومدن اونجا ناهار می خوردن . یه سری بودن میومدن کباب می خوردن . همه چی تازه بود . ۳ تا قهوه خونه خیلی قدیمی بود : یکی قهوه خونه حاج قهوه چی بود ، یکی قهوه خونه مش آقایار بود ، یکی هم قهوه خونه مش عبدالله بود . این سه تا قهوه خونه صد سال قدمت داشتن . این سه تا قهوه خونه پاتوق بچه های تهرون بود . بعداً دو تا قهوه خونه دیگه هم زدن . بعد بهشت زهرا در حال ساخته شدن بود ، مهندسینم میاومدن اینجا غذا می خوردن . پشت کارخونه قند ، جوی آب قنات بود و درخت و صفا و بره تا قلعه نو . پنج شنبه جمعه ها اینجا قیامت بود . کسی لواسون نمی رفت . پنج شنبه جمعه ها جا برا نشستن نبود کهریزک تفرجگاه اصلی تهرونیا بود . الان شده بهشت زهرا و غسال خونه و پزشک قانونی و زباله دونی همه چی قیامت کرده کهریزک رو ))

کارخانه قند کهریزک :

اولین و قدیمی ترین کارخانه تولید قند در ایران توسط حاج علی خان امین الدوله ( از رجال مشهور دوره قاجاری ) در منطقه کهریزک ساخته شد . در این باره در کتاب مذکور آمده است :

(( « کمیته مطالعات صنعتی پاریس » موفق به کسب امتیاز ساخت قند در ایران شد . این کمیته کارشناسانی را برای این منظور به ایران مأمور کرد. آجر اول این کارخانه را وزیر مختار بلژیک و آجر دوم را صدراعظم و آجر سوم را امین الدوله با دست خودشان گذاشتند و بعد از آن معماران و کارگران مشغول کار شدند و اولین کارخانه قند ایران در دوره قاجار تاسیس شد .کافی نبودن محصول ( نداشتن بیش از یک کارخانه قند در ایران ) که موجب می شد مردم کشور همچنان به قند خارجی نیاز پیدا کنند ، و گرانی قند ایرانی نسبت به قند روسی موجب شد کارخانه شکست بخورد . میان بلژیکیها و ایرانیان اختلاف در گرفت و بلژیکی ها ادعای خسارت کردند و در نتیجه با پولی بیشتر از سرمایه اولیه خود به کشورشان بازگشتند . و سرانجام مبارزه با کارخانه و محصول آن شروع شد . شایعه کردند چون قند کهریزک به واسطه استخوان مرده سفید می شود ، مصرف آن بر مسلمان حرام است . قدرت سیاسی و اقتصادی روس نیز پشت این عمل بود . از این رو کارخانه در سال ۱۸۹۹ میلادی ( ۱۲۷۸ هجری شمسی ) به علت ورشکست شدن پس از سه دوره بهره برداری تعطیل شد . ))

این کارخانه بعد ها در دوره پهلوی مورد بازسازی و بهره برداری قرار گرفت ولی در دهه 40 باز هم تعطیل شد . در حال حاضر نیز در کشمکش بین دوستداران میراث فرهنگی و مالکان خصوصی به شکل نیمه مخروب باقی مانده است .

اصلاحات ارضی و نابودی کشاورزی :

قانون اصلاحات ارضی در سال 1329 با هدف درآوردن زمین های کشاورزی از دست مالکان و واگذاری آن به کشاورزان آغاز شد . اما برای منطقه کهریزک به مانند زخم کاری سبب نابودی تدریجی کشاورزی در این منطقه شد . زیرا پس از مدتی گرچه کشاورزان دارای زمین شده بودند و محصول بیشتری دریافت می کردند ، اما پولی برای هزینه های جانبی نظیر لایروبی قنات ها برایشان باقی نماند و خود این ماجرا سبب شد کشاورزی به مرور از بین رود . از طرفی به دلیل کم آب شدن قنات ها ، کاشت چغندر که توسط اهالی برای کارخانه قند صورت می گرفت متوقف شد . اما کوچک بودن زمین ها و کاشت بی برنامه ، سبب نابودی تدریجی کشاورزی شد . بعد ها با شروع طرح توسعه مرقد مطهر امام خمینی ، تعدادی از همین قنات های کم آب نیز خشک شدند . سخن یکی از اهالی که در کتاب آمده است :

(( اون سال که اومدن حرم رو بزنن ، مادرچاهای ما رو ، هفت تا حلقه چاه ما ، همون هایی که اومدن برای ساخت مرقد پر کردن . زمانی که قنات ها خشک شد اینا رفتن تو مرقد چاه عمیق زدن کنار قنات ها . نمی دونم بلد باشید یا نه ، ازغاریه جایی آب خیز بوده ، هفتاد تا قنات از اونجا می آمده بیرون ، تا روستاهای اطراف می رفته . زمانی که اینا اومدن چاه عمیق زدن اونجا ، چاه عمیق که زدن ، قنات ها دونه دونه خشک شد ، زه هاشو کشید دیگه ... بعد موقعی که قنات های اینجا خشک شد ، ما بلند شدیم هشت نفری رفتیم پیش متولیش . رفتیم یه کاغذ هم بردیم . رفتیم نشستیم صحبت کردن ، نتیجه نداشت ، شکایت هم که نمی شد کرد ... ))

آسایشگاه سالمندان و معلولین :

بدون شک یکی از مهمترین مشخصه های کهریزک فعلی ، وجود خانه سالمندان معروف در آن است . در این باره داریم :

(( تأسیس آسایشگاه کهریزک از دیگر نقاطی است که سیل عظیمی از مطرودین را به این فضا سوق داد . این آسایشگاه در سال ۱۳۵۱ با ایده دکتر محمدرضا حکیم زاده لاهیجی که در آن زمان مدیر بیمارستان فیروزآبادی ری بود بنیان گذاشته شد . فراموش نکنیم که کهریزک پیشتر به برون درون تبدیل شده است و به واسطه استراتژی نه خیلی دور ، نه خیلی نزدیک ، امکان ساختن جایی همچون آسایشگاه در آن فراهم شده است . خلق فضاهای برزخی انسانهای برزخی را نیز به خود جلب می کند . لاهیجی انگیزه خود را از تأسیس آسایشگاه کهریزک اینگونه بیان میکند : « در سال ۱۳۵۰ ، ۱۳۵۱ مدیر بیمارستان فیروز آبادی ری بودم . به خوبی به خاطر دارم که موقع خروج از بیمارستان ، نزدیکیهای درب خروجی اغلب چند بیمار مفلوک ، معلول یا پیر و فرسوده خوابیده نزدیک درب بیمارستان می دیدم و با آنکه رئیس بیمارستان بودم قادر نبودم به طریقی اعمال نفوذ کنم و دستور بستری شدن آنان را بدهم . اگر هم دستور می دادم پزشکان به دلایل قانع کننده ای از پذیرفتن آنان خوداری میکردند و حق هم داشتند زیرا آن افراد نه قابل درمان بودند و نه بیمارستان قادر بود برای زمان طولانی آنها را بستری نموده و تخت بیمارستان را اشغال نمایند . من از دیدن این وضع و بدبختی زجر میکشیدم تا به خواست ایزد توانا و بدون توجه به جوانب کار درمانگاه متروکه مرحوم امین الدوله واقع در کهریزک را که با هزینه مرحوم فخرالدوله دایر گردیده بود و به دلایلی سالها درب آن بسته مانده بود مورد استفاده قرار دادم و دو و سه نفر معلول که پناهی نداشتتند در آنجا بستری کردم . هدفم این بود این بیچارگان در آنجا بخوابند و تا زمانی که زنده هستند تا حد امکان از آنها پذیرایی گردد . این کار را هم کردم . از آنجایی که پشتیبان کارهای نیک در مرحله اول خدای بزرگ است او کمک کرد نمی دانم چگونه افرادی را به یاری فرستاد و هسته اولیه هیئت مؤسس تشکیل شد و فعالیت آغاز شد . ». آسایشگاه دقیقاً در فضایی خلق می شود که بنا است با موجوداتی برزخی پر شود . این موجودات که « نه قابل درمانند » و در صورت ورود به بیمارستان فقط تخت « اشغال » میکنند ، باید به جایی بروند که پیش تر فضایش برای آنها خود را تغییر شکل داده است . جایی که ظاهرا پر از ویرانه است . ویرانه کارخانه قند ، درمانگاه متروکه امین الدوله و چه بسا متروکه ها و ویرانه هایی بسیار که آنقدر مهم نبوده اند که در تاریخ ثبت شوند . ویرانه دوباره جان می گیرد ؛ درمانگاه متروکه که گویی باید هم ارز کارخانه متروکه بخوانیمش شانس آن را دارد که زنده شود و بدن های نیم جویده درمان ناپذیر و مفلوکی را که دیدن آنها وجدان معذب خیرین بزرگ را به درد می آورد در خود جای دهد . ))

مرکز بازیافت زباله آراد کوه :

اولین چیزی که از شنیدن نامش در ذهن ما جاری می شود ، بوی گند و کثیفی است . ولی اهالی کهریزک چندان از این وضع ناراضی نیستند . مرکز زباله علاوه بر بوی نامطبوع ، با خود رونق اقتصادی هم به همراه آورده است . در این باره در این کتاب آمده است :

(( مغازه هایی که نسبتی با زباله دارند در کهریزک دیده می شوند . مثلاً یکی شان درست در همان خیابانی است که شورای شهر قرار دارد . بوی این مغازه ها همان بوی مرکز زباله است . مغازه ای پر از وسایل و اشیاء مختلف . به موزه ای می ماند که تلی از اشیاء را در خود جای داده است . از سقفش انبوهی شیء آویزان است و کف مغازه هم پر است از خرده ریزهای فلزی ، میخ ، سیم و هر چیز فلزی دیگری که به ذهن می رسد و تا دم در مغازه هم این بساط ادامه دارد زباله پر از اشیاء به دردبخور است . تقسیم کار ویژه ای اینجا صورت گرفته است ؛ بعضی در کار سیم و فلزند ، بعضی دیگر تخصصشان پلاستیک است . البته بعضی هم تخصصی در قاشق و چنگال دارند . این معدن بزرگ هر جایش را که میکنی یک چیز بیرون می دهد . کدام کوه را می شناسید که استخراج فلز از آن بدون نیاز به کوره و کارخانه و ... ممکن باشد . اینجا کوهی دارد که فلز آماده و پرداخته ، پلاستیک ، قاشق و چنگال و ... مستقیما از آن قابل استخراج است . این کوه جادویی است .یکی از اهالی سه روز در هفته به مرکز زباله می رود و از یکی از پیمانکارها ، یعنی از هزار تن زباله ، اجناسی را که مگنتهای سوله جدا کرده میگیرد و به حیاط خانه اش می برد . قاشق و چنگال را به قول خودش خوب می شورد ، بعد برای فقط فروش میگذارد مغازه . خودش می گوید: « قاشق می فرستم برا بقیه شهرها . سعی میکنم بدهکار نباشم ۴۵۰۰ میلیون قاشق چنگال فرستادم ، حساب کنیم نزدیک ۴-۵ تن قاشق چنگال میره بیرون از مرکز من هفته ای ۲-۳ بار میرم اونجا . دستگاهی هست مگنت ، آهنرباس ، آهنا رو سوا میکنه . من کارای خرده کاری میکنم ، قاشق ، چنگال ، سوزن ، خرده بار تهیه میکنم ، می رم حیاط خونه میشورم ، خیلی مرتب منظم میکنم ، می رم بازار می چرخم . تو بازار روزا می چرخم . قاشق ، چنگال ، چاقو ، هر چی که بگید بتونم جدا میکنم . از یه طرف دیگه همین قاشق و چنگال ها برا شهرستان ها می فرستم . مثلاً یه رستوران این هفته قاشق چنگال فرستادم . »

خیلیها با مرکز زباله زندگی را میگذارنند . آنان که از این معدن پول خوبی درمی آورند و ملک و مستغلاتی با آن به هم زده اند ، وجود مرکز زباله در نزدیکی کهریزک را نه ننگی می دانند بر پیشانی کهریزک و نه چیزی که باید حذف شود . از نظر آنها مرکز زباله درآمدزاست و چه بهتر که باشد و همه هم که از حضور آن راضی هستند . زباله دانی هم سود دارد ، اما برای چه کسی ؟ حول این زباله دانی گردش اقتصادی عظیمی نهفته است و سلسله مراتبی پدید آورده است که ارزش افزوده بالایی نیز دارد و البته کارآفرینی نیز کرده است . آرادکوه معدنی است که هم کارگرانش را دارد و هم بهره بردارانش را ؛ یک چرخه اقتصادی کامل.

دیگری می گوید : « من نزدیک ۴۰ سال میشه که میرم اونجا ، اینجا بیابون بود ، من می رفتم می اومدم . الان خودم مرکز زباله نباشه بیش از یک ماه حاضر نیستم اینجا بمونم . چون تونم رو دارم از اونجا درمیارم . عشقم اونجاس ، یه لقمه نون برا زن و بچه ام در میارم ، هیچی ندارم . از اونجا جنس میارم ، میبرم میشورم ، تو بازار دارم میفروشم . می رم جنس میارم ، مرتب میکنم ، میفروشم . این نباشه داغون میشم ، اصلا نون نمی تونم دربیارم . زندگیم داره میگذره ، چرا دوسش نداشته باشم ))

بهشت مستغلات :

در حال حاضر ، کهریزک تبدیل به شهر شده است . قطعات بزرگ زمین های کشاورزی در حال تبدیل شده به ساختمان های شیک و نوساز شده اند . مالکان ، سرمایه گذاران ، انبوه سازان و دلال های مسکن بر سر این سفره بزرگ نشسته اند . ظاهرا مجاورت در مرکز دفع زباله ، قبرستان بزرگ تهران ، آسایشگاه سالمندان هم نتوانسته از رونق اقتصاد نوظهور منطقه بکاهد . یکی از اهالی که در بنگاه املاک خود مشغول به کار است می گوید :

(( اینجا از محلی بودن خارج شده . مثلا توی ۲۰۰-۳۰۰ تا بنگاهی که تو این شهر است ، مثلا ۵۰ تاشون محلیان . حتی شاید کمترشون . باقی شون کساییان که وارد این شهر شدن . از همون موقع که شهر شد کم کم وارد شدن . اول از روستاهای دور و بر اومدن . یه سری هم از اون سمت مرکز زباله اومدن اینجا . اونجا نمی شد زندگی کرد ، اومدن اینجا . مثل تهران که شهرای دورش حمله کردن بهش ، اینجا روستاهای دورش حمله کردن اینجا . ما از نیاوران هم مشتری داریم ، اینجا خرید انجام می ده . به خاطر مترو راحت سوار می شه ، پیاده می شه . بعد اونجا هم نمی تونن خونه خوب بخرن ، پولی هم که دارن اونجا نمی تونن سرمایه گذاری کنن ، می آن اینجا . این چیزا هم شکل میگیره . چون اینجا هم شناخته شده است ، برا سرمایه گذاری خوبه . اول مرکز زباله باعث شد روستاهای دورش کوچ کنن کهریزک و جمعیت اطراف خودش کشیده شد اومد اینجا . بعد جمعیت تهران اومد . تهرانیا دیدن امکانات داره ، مردم دارن زندگی میکنن ، تهران هم خب گرون شد . الان اینجا شروع شده ، دارن استخر می زنن ، لابیای خوب میدن ، سنگ خوب می زنن ، نورپردازی عالی به خاطر جذب مشتری . من بهت ساختمون نشون می دم تو نیاوران هم نیست . اونجا متری ۶۰ میلیون پول میده ، اینجا متری سه و نیم . این خودش باعث میشه مردم بیان این سمتی . »

سخن آخر :

سعی کردم تا با نقل بخش هایی ، شما مخاطبان را با این کتاب ارزشمند آشنا کنم . بخش های بسیار جذاب تری نظیر بازدید از مرکز دفع زباله هم در این کتاب آمده است . به خانم مهاجرانی و آقای حیدری بابت تالیف چنین اثر ارزشمندی ، دست مریزاد گفته و امیدوارم که الگوی سایر محققین قرار گیرند .


کهریزکخانه سالمندانمرکز دفن زبالهکارخانه قنداصلاحات ارضی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید