در پست قبلی در مورد تاثیر سوء عواقب کودتای نقاب ، بر کاهش آمادگی توان رزمی و دفاعی ارتش ایران صحبت کردیم . حال می خواهیم چند روایت از خلبانان نیروی هوایی را در این موضوع مرور کنیم . مهمترین اثر کودتا بر نیروی هوایی ایران ، بازداشت گسترده جمعی از خلبانان و تسویه حساب جمعی دیگر بود . علاوه بر این موارد ، فضایی از بلاتکلیفی و تشویش در گردان های شکاری حاکم شده بود . هر هفته لیستی شامل خلبانانی که باید از نیرو هوایی تسویه می شدند از ستاد نیرو می رسید . خلبان ها عملا نمی دانستند تا هفته دیگر در استخدام نیرو هستند و یا تسویه خواهند شد . مسئله دیگر که بسیار سبب آزار فکری و روحی خلبانان شده بود ، بی اعتمادی و رفتاری های توهین آمیزی بود که با آنان می شد . در ادامه به مرور برخی از این خاطرات و موارد مشابه آن می پردازیم :
1 – روایت سرهنگ خلبان منوچهر شیر آقایی :
روز 31 شهریور ، وقتی دشمن به پایگاه بوشهر حمله کرد ، عده زیادی از خلبانان ما را برای دیدن دوره آموزش عقیدتی و احکام به تهران برده بودند . پس از توطئه کودتای نوژه ، انگ خیانت روی خلبانهای نیروی هوایی حک شده بود و تعدادی از خلبانان را برده بودند تهران تا اصول مذهبی و انقلابی یادشـان بدهند . با حمله عراق به ایران ، نیروی هوایی با کمبود شدید خلبان مواجه شد . طرح حمله به مناطقی از خاک دشمن ، بلافاصله در اتاق جنگ پایگاه ششم شکاری بوشهر مورد بررسی قرار گرفت . در این مرحله بود که ضربه ناشی از کودتای نوژه عمیقاً حس شـد . هواپیمای « اف ۴ » به اندازه کافی داشتیم ، اما خلبانانی که بتوانند آنها را هدایت کنند ، نداشتیم . به خصوص خلبان برای کابین عقب کم بود.
2- روایت سرهنگ خلبان علی رضا آئینی :
من در مرخصی بودم که مطلع شدم در لیست بازخریدی ها قرار گرفتم . مجبور به تصفیه حساب شدم . در اولین روزهای شهریور سال 59 ، هیئتی دوباره پرونده خدمتی مرا بازبینی کرد و چون هیچ مشکلی در آن ندید ، مرا مجدداً به خدمت فراخواندند .
3- روایت سرتیپ دوم خلبان جهانگیر ابن یمین :
یک روز تصمیم گرفتم به مرخصی بروم . فرمانده گردان و معاون عملیات هم تأیید کرده بودند . جلوی در نگذاشتند بروم . گفتند باید بروی پیش حاج آقا فلانی و اجازه بگیری . برگشتم و حاج آقا را پیدا کردم . بنده خدا احترام گذاشت . قبول کرد و تأییدیه ای داد . وارد جاده شدم ، اما گروه دیگری سر سه راه جلویم را گرفتند که کجا ! گفتم : « مرخصی ، تهران . » باز مجبور شدم برگه حاج آقا را نشان بدهم . این چیزها آدم را اذیت می کرد ، اما وقتی جنگ تحمیلی شروع شد ، ورق برگشت .
4- ماجرای شهید علی اقبالی دوگاه :
شهید اقبالی دوگاهه یکی از جوانترین اساتید خلبان هواپیمای شکاری اف پنج بودند و شاگردان زیادی را تربیت کرده بودند . از 21 تیر ماه 59 به معاونت طرح و برنامه ستاد نهاجا منتقل شده بودند که تصمیم به برکناری او و تعدادی از خلبانان ورزیده نیروی هوای گرفتند . اما با شدت گرفتن بحران مرزی ، طی جلسه ای در سوم شهریور ماه ، مراتب برکناری او و سیزده خلبان دیگر لغو شد . ایشان با جدیت ماموریت های بمباران مراکز مهم صنعتی و نظامی عراق را انجام می داند که سرانجام در تاریخ اول آبان سال 59 در یکی از این ماموریت ها به شهادت رسیدند .
5- روایت سرتیپ دوم خلبان امیر حسین امیریان :
در ۱۱ تیر ۱۳۵۹ به عنوان افسر رابط نظامی به پاکستان رفتم . با اوجگیری درگیریهای نیروهای خودی با نظامیان عراقی در روز ۸ مرداد همان سال به کشور برگشتم . وقتی به فرودگاه مهرآباد رسیدم ، ۴۸ ساعت در بازداشت بودم و بازجویی شدم تا مبادا با عوامل کودتای نقاب سر و سری داشته باشم .
6- ماجرای مرحوم سرگرد خلبان قاسم برزگر :
مرحوم برزگر یکی از زبده ترین استاد خلبان های شکاری اف پنج بودند که در طول خدمت خود شاگردان زیادی را تربیت کردند . وقتی جنگ تحمیلی شروع شد ، به دلیل تبعات ناشی از کودتای نقاب ، ایشان در حالتی از بلاتکلیفی به سر می بردند و در هفته اول جنگ ، حکم بازخریدی وی ابلاغ شد . اما موضوع بزودی حل شد و با حکم ستاد نیروی هوایی ، در روز 25 مهر 59 مجدداً به پایگاه دوم شکاری تبریز منتقل و عهده دار پرواز های آموزشی و جنگی شدند . سرانجام در تصمیمی عجیب ، نام سرگرد برزگر که از قابلیت های کم نظیری برخوردار بود ، در فهرست 23 نفره ای قرار گرفت که باید از 25 مهر 1360 از خدمت برکنار می شدند .
7- روایت سرتیپ دوم خلبان مهرداد بیضایی :
با توجه به وقوع درگیری های پراکنده مرزی با عراق ، مرکز مستقیم پشتیبانی هوایی ( دسک ) در جنوب ، غرب ، و شمال غرب کشور ایجاد شده بود . در این مراکز ، مسئولیت افسر هماهنگ کننده و افسر ناظر مقدم را خلبانان گردانهای پروازی بر عهده داشتند . در نیمه تیرماه به من ابلاغ شد که خود را به دسک جنوب در اهواز معرفی کنم و هماهنگی امور را به مدت دو هفته انجام دهم . من بلیت پرواز به اهواز را گرفتم و شب ۱۸ تیر پس از خداحافظی با فامیل ، در پایگاه هوایی مهرآباد حضور یافتم که در همانجا به اتهام شرکت در کودتای نقاب دستگیر و راهی زندان شدم . تا روز حمله سراسری عراق به مرزهای ایران در زندان به سر میبردم و شاهد اعدام همکاران خلبانم بودم که در یک توطئه بزرگ گرفتار شده بودند . پس از یورش لشکریان بعث ، از اتهام مذکور مبرا شدم و از روز ۲۰ مهر ۱۳۵۹ به گردان پرواز برگشتم .
8- ماجرای شهید غفور جدی اردبیلی :
شهید جدی اردبیلی یکی از اساتید بنام و از خلبانان ورزیده هواپیمای شکاری اف 4 بودند که نام ایشان از اول شهریور ماه 59 در لیست بازخریدی قرار گرفت ! این نامه ، که بازنشستگی زودرس و بازخریدی ۲۸ نفر از کارکنان نیرو از جمله پانزده خلبان را در بر می گرفت ، باعث شد غفور شروع به بستن اثاثیه منزل و تسویه حساب کند . دوستانش می گویند در ساعت ۱۴:۰۵ دقیقه روز ۳۱ شهریور ، همزمان با هجوم هوایی عراق به بوشهر ، وسایلش بار کامیون بود و عزم خروج از پایگاه را داشت که صدای انفجار بمبها ، علاوه بر شیشه ها و ساختمانها ، دل غیرتمندانی چون جدی را نیز لرزاند . او ، که دیگر برخلاف تمایل شخصی و با صدمه روحی ، از خدمت رها شده بود و هیچ تعهدی به نیروی هوایی نداشت ، از رفتن منصرف و با حضور نزد فرمانده پایگاه و معاون عملیات او خواستار ماندن و قرار گرفتن در صف مبارزان علیه دشمن متجاوز شد و در روز 17 آبان 59 در یک ماموریت جنگی به شهادت رسید .
9- روایت امیر سرتیپ دوم خلبان نصرت دهخوارقانی :
از ۱۸ مرداد ۱۳۵۹ به پایگاه یکم شکاری منتقل شدم و چند روز بعد بنا به تصمیم فرماندهی نهاجا ، در لیست چهارده نفره رهایی کارکنان نیروی هوایی - که بیشترشان از خلبانان زبده بودند - قرار گرفتم ؛ ولی با شدت گرفتن بحران مرزی میان ایران و عراق ، طی مذاکرات و هماهنگی های جلسه سوم شهریور همین سال ، به ریاست هیئت پنج نفره منتخب ریاست جمهوری وقت ، برکناری من و دوازده خلبان و یک افسر غیر خلبان لغو شد .
10- روایت امیر سرتیپ دوم خلبان عبدالکریم عصاره :
من در گردان شناسایی بودم و کار ما تهیه عکس های هوایی بود . موقع شبه کودتای نقاب در تیر ۱۳۵۹ چند نفر از خلبانهای گردان شناسایی چون فرخزاد جهانگیری و مهرداد بیضایی دستگیر شدند که جهانگیری اعدام شد . اما بیضایی با شروع جنگ تحمیلی به گردان برگشت و تمام سالهای جنگ ماموریت های سرنوشت سازی انجام داد ! این امر بر روحیه دیگر همکاران تأثیر منفی زیادی گذاشت .
11- روایت سرتیپ علی اکبر موسوی قویدل :
یک روز قبل از شروع جنگ ، روز 30 شهریور اطلاعیه شماره 13 ستاد مشترک ارتش صادر شد تا مردم مانع جابجایی تجهیزات نیروی زمینی ارتش نشوند . به دلیل ذهنیت بدی که بعد از کودتا در ذهن مردم ایجاد شده بود ، هر نوع جابجایی لشکرها و تجهیزات نیروی زمینی به طرف مرزها را به حساب تلاش برای کودتا تلقی می کردند . ( نقل به ضمون از برنامه تلویزیونی سطرهای ناخوانده )
سخن آخر :
با توجه به اینکه عمده مطالب پست قبلی از کتاب ((آخرین ترفند)) نقل شده بود . به منظور قدر دانی از مولفین این کتاب ، قدری از افتخارات آنان در جنگ هشت ساله می نویسم .
سرهنگ خلبان علی محمد رفیعی :
یکی از بهترین خلبانان کابین عقب جنگنده اف 14 که در طول جنگ هشت ساله با انجام بیش از 500 ماموریت جنگی ، یکی از رکورد داران جهانی این شکاری هستند . یکی از افتخارات منحصر بفرد در پرونده خدمتی ایشان ، شکار یک فروند جنگنده میگ 25 عراقی به همراه امیر خلبان شهرام رستمی می باشد . شکار جنگنده های میگ 25 ، به دلیل پرواز در ارتفاع بالا و سرعت بسیار بالا عملا کاری غیر ممکن می باشد . عراق حدود 30 فروند از این جنگنده ارزشمند در اختیار داشت . در طول جنگ هشت ساله ، نیروی هوایی ایران موفق به شکار 6 فروند شد . به غیر از این 6 فروند در هیچ جای دنیا هیچ نیروی هوایی موفق به سرنگونی هیچ میگ 25 دیگری نشده است .
سرهنگ خلبان محمد مسبوق :
یکی از پر افتخار ترین خلبانان کابین عقب جنگنده اف 14 که در طول جنگ هشت ساله موفق به شکار 12 فروند جنگنده عراقی شده اند . یکی از خاص ترین شکار های ایشان ، شکار 3 فروند جنگنده عراقی تنها با شلیک یک موشک می باشد . در روزهای اولیه جنگ سه فروند شکاری عراقی که وارد حریم هوایی جزیره خارک شده بودند ، توسط یک فروند شکاری اف 14 ایرانی به خلبانی سرهنگ اسد اله عادلی و سروان محمد مسبوق رهگیری شده و با شلیک یک تیر موشک فونیکس ، سرنگون شدند . لازم به ذکر است که دلیل سرنگونی هر سه فروند ، پرواز در فاصله نزدیک بوده است . به این شکل که پس از برخورد موشک به یکی از جنگنده های عراقی ، تکه های جدا شده از این هواپیما با برخورد به دو هواپیمای دیگر موجب سرنگونی دو جنگنده دیگر شد .