نمیدونم چند درصد از شماهایی که اینجا نوشته و محتوا تولید میکنید فازتون این نیست که علمی بنویسید. ولی من دقیقا قصدم اینه که روزمرگی و چرت و پرتای زندگیمو اینجا بنویسم. نه برای اینکه کسی بخونه و از زندگی خصوصی من باخبر بشه. نه! بلکه فقط برای اینکه یه روز خودم بیام دوباره این چرندیات رو بخونم و از حالت مسخره خودم حالم بهم بخوره. البته اینقدرام که تا الان نوشتم گند و مضخرف نیستم و یکم آدم قابل تحملی تشریف دارم. البته از نظر خودم
من یه آدم کاملا برونگرا هستم که در مواقعی زورشو میزنه همه آدمای دورشو پرت کنه بیرون از زندگیش و بخواد واسه یه لحظه هم که شده تنها باشه و خلاف سنگینش این باشه که بشینه رو تک صندلی توی بالکن خوابگاه و یه آهنگ غمگین بزاره و شروع بکنه به آه و حسرت و فکر به گذشته و مرور آدمِ مضخرف بودنِ خودش. با اینکه خیلی اجتماعیم و دورو ورم پره از ادمای جورواجور که هر کدوم تو یه شرایطی برام رنگ عوض میکنن و بیشتر مواقع نقش پلیس خوب، پلیس بد رو دارن، ولی هستن آدمایی که نقطه امن من هستن و میتونم بهشون تکیه کنم. کسایی که اگه زنگ بزنم و کمک بخوام با کمال میل بهم کمک میکنن. شایدم خودم اینجوری فکر میکنم. باید امتحانشون کنم ببین تو چه شرایطی واقعا میتونن پشتم باشن.
ولی از همه اینا گذشته یکی رو دارم که میتونم بهش تکیه کنم و پناهگاه همیشگی من باشه. کسی که توروزای سختی و ناخوشی تکیهگاه و تنها دلخوشی زندگی من بوده و هست. یکی که تمام بدبختیای از الان به قبلم رو با بودنش داره میشوره میبره. دیگه یهویی مثل دیونهها بهم نمیریزم چون داشتنش کاری کرد که از تاریکیهای وجودم فاصله بگیرم. از جهنمی که توش بودم رهاشم. ولی نمیدونم اون میتونه با منه مضخرف که هرجا بره دردسر و حاشیه و بحث هم دنبالش میاد کنار بیاد یا نه. من خودم از منِ الانم خستم.. چه برسه به بقیه :)
اینارو گفتم که به این برسم؛ که میخوام پوست اندازی کنم. میخوام از این منِ مضخرفم فاصله بگیرم. میدونم سخته. خیلی سخته بخوام یهویی تغییر کنم ولی میخوام تغییراتمو به صورت چالش دربیارم و پایان هرچالش به خودم یه جایزه بدم. بایت مقاومتی که تو پوستاندازیم داشتم. میخوام این آدم مضخرف به خودش افتخار کنه. برای همین اینجا دارم مینویسم. دارم این حرفامو ثبت میکنم که بمونه. که نگهشون دارم برای روزای مبادایی که یادم بره میخوام پوست بندازم و وقتی باز به آدم مضخرف برگشتم دوباره بیام سر بزنم و بخونم اینارو. خوده مضخرفمو میشناسم.. قبلا هم کلیییی از این تغییرا داشتم و باز برگشتم به منِ سابق..هی گفتم فردا یه روز دیگست و هی فردا و فردا و تکرار روزهای مضخرف و پافشاری تو موندن تو وضعیت مضخرف و کسل کننده خودم. حقیقتا آدم مضخرف بودن آدمو از پا در میاره
پس از همین فردا چالشهای پوست اندازی منِ مضخرف رو شروع میکنم و امیدارم جواب قانع کننده بگیرم آخرش :)
از امروز شروع نکردم چون باید یه برنامه پوستاندازی بنویسم که دقیق باشه. از فردا اولین چالش شروع میشی.
پس میریم که داشته باشیم :)