فهیمه ذوالفقاری
فهیمه ذوالفقاری
خواندن ۴ دقیقه·۱۰ ماه پیش

سری به عطرسازی کلکسیونر عطر بزنیم و عطرهای ناب ببوییم!

کتلین تسارو، رمان نویس اهل ایالات متحده امریکاست. او در پیتسبورگ، پنسیلوانیا به دنیا امد و در دانشگاه پیتسبورگ و دانشگاه کارنگی‌ملون تحصیل کرد، جایی که در برنامه‌های نمایشی انها عضویت داشت. کتاب کلکسیونر عطر او به زبان‌های مختلف ترجمه شده است. و نامزد بهترین رمان تاریخی در سال 2013 در سایت گودریدز شده است. این کتاب توسط فروغ مهرزاد ترجمه شده و در سال 1396توسط انتشارات کوله‌پشتی در ایران به چاپ رسیده است.
تصویر جلد کتاب نمادینی از داستان‌های کلاسیک است. که صد البته من دوست داشتم گریس مونرو را در جلد کتاب با پیراهن سیاهی که اواسط کتاب میخرد و فروشنده ان را به سرنوشت ربط می‌دهد ببینم.
گریس مونرو، درست روزی که متوجه می‌شود همسرش به او خیانت کرده نامه‌ای از پاریس دریافت می‌کند و می‌فهمد ارثیه‌ای هنگفت از شخصی ناشناس به ارث برده است. به پاریس سفر می‌کند و همین‌جاست که داستان زندگیش تغییر می‌کند...
هر چند داستان با فرهنگ ایرانی ما مغایرت‌هایی دارد اما ابعاد زیبایی از زندگی را تعریف می‌کند.
اول کتاب نویسنده شروع به دادن کدهایی به ما می‌کند که با پیشروی در کتاب به مرور معنا و مفهوم انها را می‌فهمیم. رویاها یا کابوس‌های ما معمولا ریشه در یک خاطره دارند. در دو بخش اول کتاب که هر کدام مربوط به دو شخصیت اصلی کتاب هستند دو کابوس روایت میشود که در بخشهای پایانی کتاب رمز انها گشوده می‌شود. یک نویسنده خوب باید بتواند کدها و رمزها را به خوبی در بخش‌هایی از کتاب بگذارد و بعد با روایت داستان به حل انها بپردازد. این بخشی از عنصر تعلیق است. تعلیقی که خواننده را ترغیب میکند تا صفحات کتاب را ورق بزند و به حل معما بپردازد. در سیر داستان هم به دنبال حل رموز، یک راز مهم حل نشده باقی می‌ماند و ان نسبت گریس مونرو و اوا دورسی است. چرا اوا پول هنگفتی را برای گریس مونرو که در کشوری دیگر زندگی می‌کند و یک غریبه‌ست به ارث گذاشته؟ رازی که در اخرین بخش‌های کتاب بر ملا می‌شود. تعلیق یکی از مهمترین عناصر داستانی است که نقش مهمی در روایت داستان دارد و به نظر من مهمترین بخشی است که خواننده را تشویق به خواندن باقی داستان می‌کند. کتاب کلکسیونر عطر از تعلیق خوبی برخوردار است.
راوی داستان سوم شخص است و این امکان لازم را به نویسنده میدهد تا داستان را از دیدگاه شخصیت مورد نظرش بیان کند. هر چند در داستان‌های سوم شخص روایت احساسات به غلظت اول شخص امکان‌پذیر نیست اما در سیر داستان کلکسیونر عطر حس‌ها به خوبی منتقل شده و جایی از داستان به راحتی می‌توانیم حس اوا دورسی را بعد از تجاوز و سردرگمی کودکانه‌اش درک کنیم.

حتی می‌توانیم حال گریس مونرو را بعد از کشف راز اصلی داستان درک کنیم. حس خشم و تنفرش را.
شخصیت‌پردازی داستان عالی بود. به عنوان خواننده شخصیت را به خوبی می‌توانستیم تصور کنیم و ارتباط بگیریم و هم‌ذات‌پنداری کنیم. حتی می‌توانیم ریزترین نکته‌ها را در مورد شخصیت‌ها ببینیم. هر چند گاهی شخصیت‌های فرعی بیشتر از حد لزوم توضیح داده شده بود و خواننده را خسته می‌کرد. لزومی ندارد شخصیت‌های فرعی با ریزترین خصوصیات ظاهری و باطنی معرفی بشوند. برای مثال صاحب دفتر وکالت که در حد یک پاراگراف حضور داشت، لازم به توضیحات اضافه نداشت. اما در کل باید بگویم نویسنده شخصیت‌سازی و پردازی خوبی داشته و وقت و زمان زیادی را برایش گذاشته است.
نویسنده با تبحر بالا به ساختن فضای داستان و پلان‌های مختلف داستان پرداخته است. طوری که گویی به دیدن فیلم نشسته‌ایم و همراه گریس و اوا داستان را زندگی می‌کنیم و از هتل و سالن خرید و جشن و فضای جنگ‌زده شهر دیدن می‌کنیم.
لحن، دیالوگ و مونولوگ همه به اندازه کفایت و به درستی پرداخته شده است و به روند داستان لطمه‌ای وارد نمی‌کنند بلکه حتی ان را درست و به جا جلو می‌برند. نه انقدری دیالوگ داریم که خسته بشویم، نه انقدری داستان مونولوگ‌محور بود که خواننده را کسل کند.
داستان از طرح و پیرنگ قوی برخوردار بود و همه اتفاقات درست و به جا بیان شده بودند.
رمان کلکسیونر عطر به خوبی شروع شده، به اوج رسیده و با پایان‌بندی درست، شخصیت ضعیف و شکننده گریس مونرو، را به تکامل و استقلال می‌رساند.
مضمون رمان اجتماعی و جایگاه زنان هست و ایده ان از زنی خیانت دیده در دورانی است که وابسته به مردان هستند برای زندگی. در واقع نویسنده قصد دارد روند تکامل زن از چیزی که در گذشته به عنوان موجودی وابسته به مرد بود تا به امروز که روی پای خود ایستاده و می‌تواند زندگی را انطور که باید بِزیی‍َد به نمایش گذاشته است. اول کتاب گریس در جستجوی اموزش و یادگیری کار دفترداری است برخلاف دوستش، مالوری که ازدواج و زندگی زناشویی را شغل خود می‌داند.
نقطه ضعف این داستان را در ترجمه ان می‌توان یافت. مترجم شدیدا به جملات نویسنده وفادار است. مترجم می‌بایست به متن وفادار بماند اما ترجمه روان و سلیس باشد. هر چند خوانش اوایل داستان سخت است اما به مرور روند داستان خواننده را جذب کرده و به پیش می‌رود.

کلکسیونر عطر
روحم با نوشتن سبز می‌شود☘کتاب چاپی نفسم می‌گیرد☘رمان برق چشمانش☘کلی داستان در روحم پرواز می‌کند?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید