در سیاهی شب، نور می درخشید و سیاهی آن را می دِرید
گفتند: سرنوشتِ اوست.
روباه در تاریکی ادبیات کهن
چون نور ، خواست بدرخشد
واژگان مجالش ندادند.
پروانه می دانست و نگفت ؛
که مهر ورزیدن را از بَر بود، خالی از فریب .
کورکورانه گفت :"سرنوشتِ اوست..."