دراینجا هیچ چیز قابل دیدن نیست . این اولین چیز است که می توانم در توصیف این اتاق تاریک بگویم . هیچ وسایلی دیده نمی شود . و دوست دارم در این زمان فقط یکم نور باشد . هیچ چیزی را احساس نمی کنم نه صدایی و نه چیزی ، هوا نه سرد است و نه گرم . مشود به این اتاق تاریک از سه دید استفاده کرد ، دید اول: این است که خیلی ساده و بدون احساس دید . دید دوم : این است که با ترس و لرز در این اتاق تاریک بود . اما دید سوم چیزی است که من دوست دارم ، دید سوم این است که مثل نویسنده ها به این اتاق تاریک نگاه کرد . اولین سوالی که طرح میشه اینه که دید نویسندگی باز چطور است ، توضیحش ساده است . استفاده از حواس پنج گانه، حواس پنج گانه : بو، مزه ، صدا ها ، تصویر و زبری ونرمی ، البته این ها حواس پنج گانه ی نویسندگی است یعنی اگر میخواهیم با دید نویسنده ببینیم باید از این پنج حواس استفاده کنیم . مثلا من این اتاق تاریک را میخوام با دید نویسندگی بگم . مرحله اول بو است که معمولا در اتاق تاریک بوی عادی و طبیعی مزه است همیشگی است . مرحله دوم مزه است که در اینجا کاربرد ندارد و فعلا کنار گذاشته می شود . مرحله سوم صدا ها است که کاربرد دارد باید در این مرحله با دقت دید که چه صدایی در این اتاق تاریک میدهد که تو صیف من سکوت است سکوتی که هم میتواند آرامش دهد و هم ترس . مرحله چهارم تصویر ها است که توصیف من این است که هیچ وسایلی دیده نمی شود هیچ چیزی به طور واضح قابل دیدن نیست بنابراین چیزی دیده نمیشود و تاریک تاریک است . مرحله آخر که زبری و نرمی است در اینجا مفهومی ندارد و به عنوان نویسنده من کار را این طور تمام میکنم : درنتیجه اتاق تاریک را اینطور توصیف میکنم که جای است که هیچ تصویری مفهوم واضح ندارد . سکوت اتاق تاریک خاص است و حرف آخر این است که می توان بادید های مختلف این اتاق را دید