یک روز دوستم بهم زنگ و گفت که باهم بریم بیرون تا با هم یکم صحبت کنیم ، منم باهاش رفتم بیرون یکم که گذشت و باهم صحبت کردیم به من گفت که خیلی این روز ها داره سختی میکشه و حال خوبی نداره . بعد بهش گفتم که چرا این اتفاق براش افتاده گفت که من هر روز کلاس دارم . از یک سمت کلاس ها و تمرین هاش هست از یک سمت امتحان های زیاد و درس و مدارس هست هست تازه کار هایی هم باید تو خونه انجام بدم مثل کتاب خواندن ، تکلیف نوشتن و ....... ، در آخر گفت اما بازم تحمل میکنم چون برای کار و هدفم میجنگم . بعد بهش گفتم که جنگیدن به این معنا نیست که خودت رو بکشی اونم بخاطر هدفت ، اگر مربی ها میگن بجنگ دلیل نمیشه که کل زمانت رو فقط کار کنی ، انسان در هر صورت به استراحت نیاز دارد . پس اگر کسی گفت که برای کارت بجنگ درسته نباید تنبلی کنی و کل روز رو درگیر کار های بی فایده کنی باید برای هدفت تلاش کنی و بجنگی اما بجنگی به این معنا نیس که هیچ استراحتی نکنی. ما در این مورد دو دسته داریم ، یک دسته که که اصلا استراحتی به خودشون نمیدن و مطمئن باشید این دسته نمیتوانند کارشان را به درستی انجام دهند ، دسته ی دوم هم کار و تلاش هایشان است و هم استراحت ، اما در این زمان استراحت هی میگن من استراحت ندارم ، من خسته ام ، من مریضم و حالم خوب نیست و اینجور بهانه ها را میآورند ، در صورتی که استراحت هم دارند . درنتیجه هر جایی که شنیدید برای هدفتان بجنگید به معنی این نیست که کل ۲۴ ساعت را فقط کار کنید ، یعنی هم تلاش کنید و هم استراحت به خودتان بدهید .