چگونه در دو سال متحول شدم
قانون جذب«از حقیقتی علمی تا خرافاتی شبهه علمی و بی پایه و اساس»
مقدمه
اگر مقالهٔ قبلی من را که در همین صحفه دو سالِ پیش منتشر کرده اَم خوانده باشید،خواهید دید که به صراحت قانون جذب را موضوعی علمی دانسته و اگر حتی به من میگفتند قانون جذب،تئوری ها و محتوای کتاب های پرفروش روزِ دنیا که راجع به خودساختگی،پیشرفت شخصی با کمک اندیشهٔ مثبت و تمرکز بر خود است در کلیت ارزش و استناد علمی ندارند،من باور نمیکردم و فردِ مقابل را کوته فکر میخواندم و همچون نازی ای که در ثانیه های آخر عمر پرهیاهویَش که سَرَش در برف های شوروی فرو رفته و درحالِ انجماد است اما هنوز هم به خونِ روس ها تشنه است و برای ارزش هایش میجنگد،ذهنم را منجمد نگه میداشتم و برای ارزش هایِ ناحقِ خود میجنگیدم،اما خب انسان تغییرپذیر است و من همیشه سعی کرده ام در هیچ جایِ مسیر فکریم،خود را درگیر قُل و زنجیرها نکنم و همیشه شهامت این را داشته باشم که به تاول های کفِ پای خود بگویم تمامِ مسیر را اشتباه آمدیم
*«پ.ن:میدانم سخت است»*
دورهٔ اولیه فکری:
آن سال ها که غرق در کتاب هایِ زرد بودم و جویایِ سعادتی در آن ها برایِ بشریت و زندگی شخصی خود بودم،بسیار تحتِتاثیرِ مسائل شبهه علمی و متافیزیکی قرار گرفته بودم
هرچند در آن سال ها این جریانِ خروشانی بود که گریبان گیرِ قشرِ اهلِ مطالعه جامعه شده بود و اکنون در این مانده اَم که چگونه فریبِ همچین جریان ساده ای را خوردم و خود را دربند موج نجواهای افرادی که این قبیل کتاب ها و مطالب زرد را زمزمه میکردند شده بودم
همچون کتاب هایِ:
بخواهید تا به شما داده شود
مابدالطبیعه
معجزه سحرخیزی
و از این دست کتاب هایِ زرد را که به خودساختگی و اندیشه های مثبت ارتباط دارد
طلسم شده بودم همچون ملوانی که در آب هایِ باستان به آواز حوری دریایی زیبایش گوش سپرده و از سرنوشت تاریک و تنگ خود خبر ندارد
اما خب این کتاب ها جنبه های مثبت حتماً دارند و به عنوان یک کتاب انگیزشی میتوانند برای قشری از افراد مفید باشند اما به اصطلاح سینمایی Over-rated شدند و بیش از حد دستِ بالا و علمی حساب شدند
و مشکل ما هم دقیقاً همینجاست
مسیر اشتباهی که در افکار عموم به وجود آورده شده بود
ترویج خرافات نووین
ترویج مسائل شبهه علمی و گنجاندن این مسائل به جایِ علم
و......
این ها همه مواردی هستند که میتواند سطح فکری،علمی و ادبی یک جامعه رو به تباهی بکشاند
در ادامه به صورت کوتاه و متخصر به ماهیتِ اصلی قانون جذب میپردازم:
««قانون جذب»»
«بخواهید و خود را در آن خواسته تصور کنید تا کائنات آن را به شما تقدیم کند»
اساساً از نظرِ علم و منطق این جمله و گزاره کاملاً خام،تجربه نشده و بی پایه و اساس است
بله،درست است ذهن انسان خلق میکند اما هنوز دلیل علمی وجود ندارد که این موضوع را اثبات کند که کائنات همچون غولِ چراغ جادو افکار و فرکانس هایِ مغزی ما را میخواند و آرزوها و خواسته هایِ ما برآورده میکند
ما نمیتوانیم در یک گوشه بشینیم و مطمعن باشیم دیکتاتورها از بین میروند و تا پایان سال کائنات با سیلی تمامِ دیکتاتورها را نابود کند
یا ما خود را فردی با قدرت هایِ ماورائی تصور کنیم و فردایِ آن روز همچون سوپرمَن در آسمانِ نیویورک جولان دهیم
انسان وقتی چیزی را میخواهد
در وحلهٔ اول اگر این خواسته در جهان واقعیات ممکن باشد
و در وحلهٔ دوم اگر برایِ خواستهٔ خود تلاش کند
میتواند به آن خواسته برسد یا ناکام بماند