مقدمه: این تحلیل را یکی از استراتژیستهای باتجربه ایرانی ارائه کرده و یکی از دوستان این مطلب را در یکی از شبکه اجتماعی برای بنده ارسال کرد.
آنچه تاکنون از حملات رژیم منتشر شده نشان می دهد که واقعا خود را در برابر حملات موشکی ایران آسیب پذیر دیده است. می داند که زدن زیرساختهای انرژی و هسته ای ، ایران را به پاسخ متقابلی وادار می کند که توانش را دارد. در طرف مقابل ایران از قبل می دانست که علیرغم تواناییهای پدافندی امکان حفاظت صد در صدی از تاسیسات نفتی و هسته ای خود ندارد و قطعا این تأسیسات در صورت جنگ تمام عیار آسیب خواهند دید. با این نگاه در دور جدید زد و خورد، یافته جدیدی به یافته های ایران اضافه نشده است در حالیکه رژیم پس از وعده صادق ۲ یافته جدیدی داشته و آن اینکه در جغرافیای بسیار محدود اشغالیش کاملا ناامن است. اما رژیم و آمریکا از ایران چه می خواهند؟ می خواهند تنش همین جا با سرزمین اصلی ایران متوقف شود ولی آنها یکی یکی بازوهای قدرت ایران را قطع کنند تا به موقع به سراغ خودش بیایند کاری که با سایر قدرتهای منطقه ای کردند و پس از کشیدن دندانهای قدرت کار خودشان را هم ساختند.
حال ایران در چنین فضایی چه باید بکند؟ خواهش از آمریکا و پیش کشیدن امتیازاتی مانند پذیرش محدودیتهای بیشتر هسته ای قطعا راه حل نیست چون اصلا امروز دیگر موضوع آنها نیست. تعریف امتیازات اقتصادی و راهبردی هم که برای آنها اصلا معنا ندارد چون هر توسعه زیرساختی در ایران به نفع رقبای بالفعل و بالقوه آمریکا خواهد بود. تقدیم کردن تخریب روابط با چین و روسیه هم (که یک بار در اول برجام امتحان شد) فقط بیشتر از قبل کشور را در موضع ضعف قرار می دهد.تقویت روزافزون حزبالله و دیگر بازوهای مقاومت هم اگرچه لازم است اما روشن است که شرایط داخلی لبنان و عراق و سوریه از یک سو و توان لجستیک و نظامی و اقتصادی و مالی ایران در مقایسه با طرف مقابل به گونه ای نیست که بتواند همیشه چنین مسیری را ادامه دهد. این مسیر اگر مکمل اقتصادی و راهبردی نداشته باشد اگرچه سلحشورانه است اما بتدریج تحلیل می رود پس چه باید کرد؟ ایران هم از این پس همانند طرف مقابل عمل کند یعنی بازوهای آنها در منطقه (خط هندوجایی در هند، و خط رژیم در امارات و آذربایجان) و البته داخل خود را بزند و همکاری راهبردی با چین و روسیه را گسترش دهد. انتخاب هر یک از کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا تاثیر جدی بر روابط با چین نخواهد گذاشت (مشروط بر اینکه تغییر تاکتیک های لازم همزمان با طرف چینی به سرعت انجام پذیرد) و چین هیچگاه امکان استفاده از کارت ایران برای معامله با آمریکا را پیدا نخواهد کرد اما شرایط در روسیه متفاوت خواهد بود. در صورت انتخاب ترامپ امکان بالقوه استفاده از کارت ایران (و البته در بازی بزرگتر کارت چین) برای آنها بوجود خواهد آمد که در آن صورت روابط با روسیه باید از مسیر رابطه درست با هند و چین متوازن شود.اجرای این پیشنهاد فقط در یک صورت امکان پذیر است: خلاص کردن تصمیم گیری و اجرای اقدامات راهبردی از لایه های اداری و کارشناسی در داخل. بررسی های کارشناسی باید در یک بازه زمانی مشخص انجام پذیرد و بعد تصمیم اجرایی بدون رها کردن موضوع در دالان حل اختلاف نظرهای کارشناسی اتخاذ شده و همه در مرحله اجرا تابع تصمیم اتخاذ شده باشند.
جابجا کردن محل تسویه ارز از امارات به نقاط دیگر و تعریف منفعت برای آذربایجان در رابطه با روسیه و پاکستان یکی از اقدامات الزامی در فرایند جنگ با رژیم صهیونیستی است. بعد اگر شد و سیستم اطلاعات خارجی ما تقویت شد شناسایی مهره های اصلی اقتصادی رژیم در دو کشور و تسویه حساب با آنها (عمدتا از جنس اقتصادی و راهبردی و با چاشنی امنیتی) بسیار اهمیت دارد. معلوم است که موشک در آخرین مرحله و زمانی که دیگر هیچ راهی نیست باید استفاده شود.
راهبرد پیشنهادی در قبال امارات:
می توانیم در عرض دو تا سه سال تجارت خود با امارات را نصف و تسویه با درهم را تا میزان قابل ملاحظه ای کاهش دهیم و به صورت مقابل تجارت با عراق و پاکستان با تسویه مالی در چین و نقاطی دیگر را افزایش دهیم.- در آن صورت مهمترین زدن اتفاق افتاده است. در این مسیر با دو مانع مهم داخلی مواجه هستیم: ذینفعان رابطه با امارات و ترس مسئولان از تغییر وضع موجود؛ بطور خاص مسئولان بانك مركزى در همه ادوار براي كنترل نرخ ارز كارهايي را انجام مى دهند كه بلحاظ تاكتيكي براي كنترل بازار كار مى كند اما بلخاظ راهبردي دايما ايران را بيشتر در باتلاق درهم فرو مى بردکاهش قدرت مانور با قطع دست رژیم دو مفهوم جداگانه نیست. الان رژیم با حزب الله چکار می کند؟ دارد تلاش می-کند تا قدرت مانور ایران را کاهش دهد چون حزبالله همیشه نظامی عمل کرده رژیم هم در حال برخورد نظامی بسیار پرهزینه است. اما رژیم در امارات در حال اقدام اقتصادی/امنیتی علیه ما همراه با تکمیل و جا اندازی کریدور IMEC در جهت منافع خود است. شما باید درست روی همین رینگ، رژیم را به عقب برانید.
راهبرد پیشنهادی در قبال آذربایجان:
از تعیین تکلیف ماجرای سهام ده درصدی شرکت نیکو در میدان اصلی نفتی آذربایجان که نفت رژیم را تامین میکند شروع کنیم. برخی میگویند ایران همچنان باید به سهامداری ادامه بدهد، اما «همین نوع نگاه به حفظ جای پاها آسیبهای بزرگی به ایران وارد کرده است. نباید در مرحله اول از کنسرسیوم خارج شویم اما باید با شیوه¬های ترکیبی این پیام را منتقل کنیم که اگر کنسرسیوم علیه منافع حیاتی ایران عمل کند، فقط خروج ایران اتفاق نمیافتد بلکه کنسرسیوم از کار میافتد. در عین حال نباید آنها را مانند گربه در حصار بیندازیم که علیه ما هر کاری می توانند بکنند بلکه باید با تسریع در دو پروژه انتقال گاز روسیه از آذربایجان به ایران و جنوب و کریدور شمال/جنوب راه گریز سودآور را هم به آن¬ها و روسها نشان دهیم.»موضوع آذربایجان کاملا متفاوت از امارات است. ابتدا باید منافع مشترک ایران با آذربایجان و روسیه را در کریدور شمال/جنوب و انتقال گاز پررنگ کنید تا روسها برای مقابله با تنگناهای راهبردی خود در کنار شما در آذربایجان قرار گیرند. آذربایجان هم فقط با تهدید مواجه نشود. در چنین شرایطی می توان عدم انتفاع ایران از سهامداری خود را مطرح کرد و در کنار آن مسأله لزوم نظارت ایران به عنوان سهامدار بر مقاصد صادراتی محصول را طرح کرد و بتدریج همزمان با انتفاع بیشتر آذربایجان از ترانزیت گاز روسیه به جنوب موضوع نیاز ایران به سهم گاز خود از میدان را مطرح کرد. در واقع آذربایجان بین دو امر مخیر شود یا معادل سهم ده درصدی ایران و مبالغ بلوکه شده به ایران گاز بدهد که این موضوع با مشکلات بانکی و ... هم مواجه نخواهد شد و بخشی هر چند کوچک از منابع رژیم از دسترس خارج خواهد شد و یا نظر ایران برای افزایش فروش گاز به مرکز و جنوب اروپا را بپذیرد. (به جای رژیم)